یگانه 2

مطالبی در رابطه با روانشناسی

یگانه 2

مطالبی در رابطه با روانشناسی

اسکیزوفرنی schizophrenia

هیچ اختلال روانی پیچیده تر و عجیب تری از اسکیزوفرنی وجود ندارد.چند نظریه سعی دارند آن را توجیه کنند ولی آگاهی کامل از این اختلال همچنان در پرده ای از ابهام قرار دارد و این یک اختلال واحد نیست بلکه مجموعه ای از روان پریشی هاست.(اسکیزو=شکاف و فرنو=مغز)این اصطلاح توسط اوژن بلولر در سال 1911 ابداع شد.
وقتی افراد غیر اسکیزوفرنیک رویداد وحشتناکی را میبینند بلافاصله واکنش هیجانی نشان میدهند که با ادراکشان متناسب است ولی به نظر بلولر این حالت در افراد اسکیزوفرنیک روی نمیدهد زیرا فکر و هیجان آنها از یکدیگر جدا هستند.و باور داشت که علت ان زیستی است. مایر برخلاف بلولر و کرائپلین اظهار داشت بین افراد غیر اسکیزوفرنیک و اسکیزوفرنیک تفاوت زیست اساسی و روانشناختی اساسی وجود ندارد بلکه این آشفتگی شناختی و رفتاری از یادگیری نامناسب اولیه ناشی میشود و فکر کرد که نابسندگی در سازگاری و وخامت عادت و ناسازگاری فرد نه کژکاری زیستی علل اصلی این اختلال هستند.
سه باور غلط درباره اسکیزو فرنی
1- باور غلط مبنی بر اینکه بیمار اسکیزوفرنیک دیوانه تمام عیار است و مجرمان کمتر از بیماران اسکیزوفرنیک خطرناکند وجود دارد در حالیکه در واقعیت چنین نیست و این بیماران برخوردی که با انها میشود را منعکس میکنند اگر با یک بیمار اسکیزوفرنیک با نزاکت رفتار شود او نیز با نزاکت است.
2- معمولا به اشتباه بیمار اسکیزوفرنی را با اختلال چند شخصیتی اشتباه میگیرند.

3- افسانه سوم اینست که بیمار اسکیزوفرنیک در تمام عمر خود اسکیزوفرنیک میماند.در حالیکه ممکن است چند دوره به این بیماری مبتلا شود و بین دوره ها سالم باشد.میدانیم بیمار اسکیزوفرنیک ورزش میکند روزنامه میخواند مدارک دانشگاهی میگیرد و با دوستان و خانواده خود ارتباط دارد.
دو ملاک اساسی برای تشخیص اسکیزوفرنی وجود دارد :

1- باید اختلال شدید در آزمایش واقعیت وجود داشته باشد یعنی استنباطهای آشکارا غلطی از واقعیت داشته باشد که این اختلال در آزمایش واقعیت را روان پریشی میگویند.
2- این اختلال باید چند فرایند روان شناختی از جمله فکر، ادراک و هیجان ،ارتباط و رفتار روانی-حرکتی را تحت تاثیر قرار داده باشد.اختلالهای فکر معمولا شکل هذیانها و توهمات را به خود میگیرند.
هذیانهاdelusions : اعتقادات غلطی هستند که در برابر هرگونه استدلال مقاومت میکنند و به رغم وجود شواهدی که معمولا برای ابطال آنها کافی هستند ادامه میابند.فردی که معتقد است از چشمه آب جوانی آب خورده و لذا بی بند و بار است به هذیان مبتلاست.
توهماتhaluuucinatons: برداشتهای حسی غلطی هستند که حتی در غیاب محرکهای بیرونی که معمولا اینگونه برداشتها را بر می انگیزند احساس واقعیت قوی و الزام آوری دارند.در اسکیزوفرنی توهمات معمولا شنیداری هستند و صداهایی را شامل میشود که گزارش پیوسته از رفتار فرد را اداره میکند یا دو یا چند صدا که درباره بیمار با یکدیگر صحبت میکنند.اما توهمات میتوانند دیداری نیز باشند یا اندامهای حسی دیگر نظیر چشایی یا بویایی را به میان میکشد.فردی که معتقد است مینوتور(گاو مرد اساطیری) را دیده و با او دست داده و با او شام میخورد دچار توهم است.
حدودا یک درصد جمعیت آمریکا را این بیماران تشکیل میدهد و این بیماران هنگام پذیرش در بیمارستان معمولا فقیر و نسبتا جوان هستند و پسران عمدتا قبل از 25 سالگی و در دختران بعد از 25 سالگی در معرض خطر قرار دارند و زنان به دفعات کمتری از مردان و برای مدت کوتاهتری بستری میشوند. انواع اسکیزوفرنی

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

نظریات فروید

زیگموند فروید در ششم ماه مه 1856 میلادی در منطقه مراویای اطریش که بخشی از جمهوری چک کنونی است دیده به جهان گشود . نام پدر فروید ژاکوب و نام مادرش آمایی . خانواده فروید از یک خانواده قدیمی  یهودی بود که به علت یهودی بودن از اعتبار و اهمیت چندانی برخوردار نبودند . فروید تا سن ده سالگی به مدرسه نرفت و بطور غیررسمی در خانه مشغول فرا گرفتن خواندن ، نوشتن و حساب کردن بود . در خلال سالهای تحصیل همواره شاگردی سختکوش و علاقمند بود بطوریکه در هفده سالگی با بهترین مدارج علمی از دبیرستان فارغ التحصیل شد . از آنجایی که یهودیان در آن زمان فقط میتوانستند در مشاغلی همچون قضاوت ، پزشکی و بازرگانی فعالیت داشته باشند دامنه انتخابهای او در زمینه علم محدود بود . فروید علیرغم علاقه به علم گیاه شناسی ابتدا به رشته حقوق روی آورد ولی به زودی از آن رویگردان شد و در سال 1873 میلادی به دانشکده وین روی آورد. فروید یک ماده گرای ملحد و یک فیزیولوژیست طرفدار علم بود . او دید ماده گرایانه و ملحدانه را از مکتب بروک و هلمهولتز گرفته بود . نیمه اول زندگی فروید صرف تحقیقات فیزیولوژی وعصب شناسی شد ولی در هیچیک از این دو زمینه موفقیت چندانی بدست نیاورد . فروید سرانجام پس از تحقیقات فراوان در سال 1881 و در سن 25 سالگی موفق به اخذ درجه دکترا در طب شد . چون فروید برای شروع کار پزشکی خود نیاز به به گذراندن یک دوره کاروزی داشت، در سال 1882 از موسسه بروک استعفا داد و یک دوره سه ساله را در بیمارستان عمومی وین آغاز کرد . پس از شش ماه کار بیمارستانی به کلینیک روان پزشکی تئودور می نرت منتقل شد . درسال 1885 فروید برای تکمیل تحصیلاتش به خرج دانشگاه و نزد شارکو یکی از عصب شناسان نامی قرن نوزدهم رفت . فروید با ترجمه دروس شارکو به زبان آلمانی توجه او را به خودش جلب کرد . در سالپتریه زیر نظر شارکو مطالعاتی در زمینه هیستری انجام داد و به این نتیجه رسید که باید فلج عضوی را از فلج کنشی ( فونکسیونل ) متمایز دانست . شارکو فلج کنشی هیستریک را غده پویای نامرئیی میدانست اما فروید هنوز آنرا نپذیرفته بود .فروید با مطالعه کتابی به نام تلفیق و کاربرد درمانی آن ، نوشته هیپولیت برنهایم به تاثیر خواب مصنوعی و تلقین در درمان بیماریهای روانی اعتقاد پیدا کرد . پس از مدتی متوجه نارسائیهایی در این شیوه شد و درسال 1891 توجه او به کار ژوزف بروئر جلب شد . بروئر در درمان بیماران از شیوه خواب مصنوعی و نیز پالیش روانی استفاده می کرد . در اینجا بود که فروید به این نتیجه رسید که همان غده پویائی را یافته که شارکو از آن یاد کرده بود . به عقیده فروید سرکوب کردن یک انگیزۀ نیرومند به صدمه روحی منجر میشود و علائم فیزیکی جانشین انگیزه سرکوب شده میشود .    فروید درسال 1908 اولین انجمن بین المللی روانکاوان را تاسیس کرد . وی درسال 1909 به دعوت استانلی هال و بمناسبت بیسمین سالگرد تاسیس دانشگاه کلارک به اتفاق یونگ که یکی از شاگردان باهوش او بود رهسپار آمریکا شد تا سخنرانیهای مبسوطی درباره روانکاوی ایراد کند .

    در سال 1928 فروید به بستر بیماری افتاد . دراین زمان بود که نازیها به اطریش حمله کردند و خانه او را تاراج و کتابهایش را سوزاندند . سرانجام فروید در سال 1939 میلادی ، در سن 83 سالگی بر اثر بیماری قلبی درگذشت . و امروزه زمینه روانشناسی او با عنوان « روانشناسی نبروی اول » کاربرد علمی و عملی زیادی دارد .    فروید همواره در تجدید نظر عقاید قبلیش کوشا بوده و سعی می کرد که همیشه به اصلاح و تکامل عقاید قبلی خود بپردازد . به عنوان مثال در سال 1920 و در شصت وچهار سالگی به تغییر چند نظریه اصلی خود خود اقدام کرد . از آن جمله نظریه انگیزش را لغو کرد ، نظریه اضطراب را کاملا دگرگون ساخت و از شخصیت تعریف جدیدی برپایه نهاد ، خود و فراخود ارائه داد .

 بیشترین تاثیر فروید بر زمینه های مختلف روانشناسی عبارتند از :

    1- روانشناسی شخصیت

    2- روانشناسی بالینی

    3- روانشناسی افراد نابهنجار

 تاریخچه تحول فکر فروید


ادامه مطلب ...

درخودماندِگی یا اوتیسم

درخودماندِگی یا اوتیسم ( Autism) نوعی اختلال رشدی (از نوع روابط اجتماعی) است که با رفتارهای ارتباطی، کلامی غیر طبیعی مشخص می‌شود. علائم این اختلال تا پیش از سه سالگی بروز می‌کند و علت اصلی آن ناشناخته‌است. این اختلال در پسران شایع تر از دختران است. وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و سطح تحصیلات والدین نقشی در بروز اوتیسم ندارد. این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی تأثیر می‌گذارد. کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم در ارتباطات کلامی و غیر کلامی، تعاملات اجتماعی و فعالیت‌های مربوط به بازی، مشکل دارند. این اختلال ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار می‌سازد. در بعضی موارد رفتارهای خود آزارانه و پرخاشگری نیز دیده می‌شود. در این افراد حرکات تکراری (دست زدن، پریدن) پاسخ‌های غیر معمول به افراد، دلبستگی به اشیا و یا مقاومت در مقابل تغییر نیز دیده می‌شود و ممکن است در حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی و چشایی) نیز حساسیت‌های غیر معمول نشان دهند. هسته مرکزی اختلال در اوتیسم، اختلال در ارتباط است.
ادامه مطلب ...

اختلال بیش فعالی

ADHD یا اختلال بیش فعالی و فقدان توجه، یک اختلال رفتاری شایع است که حدود 10-8 درصد کودکان را مبتلا می کند. احتمال تشخیص این اختلال در پسران سه برابر دختران است ولی علت این تفاوت هنوز مشخص نشده است. کودکان بیش فعال بدون فکر کردن عمل می کنند، بیش از اندازه فعالند و در تمرکز کردن مشکل دارند.
غالباً متوجه‌اند که والدین چه انتظاری از آنان دارند اما برای برآورده ساختن این انتظار برای آنان مشکل است چون نمی‌توانند آرام بنشینند، دقت کنند یا به جزئیات توجه کنند. البته بیشتر بچه ها در سنین خردسالی خصوصاً اگر مضطرب یا هیجان زده باشند چنین رفتارهایی می کنند. اما‌درکودکان بیش فعال این علائم مدت زمان طولانی وجود دارند و در شرایط و محیطهای مختلف روی می دهند.
این اختلال به عملکرد خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی کودک آسیب می‌رساند. با درمان مناسب کودکان می‌توانند بیاموزند که چگونه با این مشکل کنار بیایند و علائم خود را کنترل کنند.

علائم بیش فعالی کدامند؟

اختلال بیش فعالی و فقدان توجه سه نوع دارد که هر کدام الگوی رفتاری خود را دارند.

ادامه مطلب ...

اختلال اضطراب فرا گیر یا منتشر (GAD)

شخص مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(GAD) همواره در رابطه با موضوعات جزیی شدیدا مضطرب می‌شود. یک فرد طبیعی گهگاه نگران می شود اما بیماران مبتلا به این اختلال، نگرانی‌های مزمن دارند. آنها ساعت‌ها راجع به گستره وسیعی از موضوعات مختلف احساس نگرانی می‌کنند و این دلشوره ها را امری مهار‌ناپذیر می‌دانند. این نوع اضطراب که در بیشتر مواقع وجود دارد با برخی علائم زیر شناخته می شود :
بیقراری یا احساس دلواپسی مداوم، زود خسته شدن، دشواری در تمرکز، تحریک پذیری و مشکل در کنترل خشم، تنش عضلانی و به هم خوردن خواب. این افراد که اغلب اوقات مستعد احساس بیقراری و هیجان زدگی هستند به سختی می توانند به خواب بروند، گاهاً در طول شب به کرّات بیدار می شوند. در طول روز احساس می‌کنند خواب شب قبل کافی نبوده و احساس خستگی، تحریک پذیری و ناآرامی دارند. شایع‌ترین علائم جسمی در این اضطراب عبارتند از : لرزش، بیقراری، سر درد، کوتاه‌شدن تنفس، تعریق مفرط، تپش قلب و علائم مختلف گوارشی. بسیاری از مبتلایان اظهار می کنند که در سراسر زندگی به آن دچار بوده‌اند. با این حال، اضطراب مذکور معمولاً از اواسط دوران نوجوانی آغاز می شود و به نظر می رسد که رویدادهای تنش زای زندگی در ایجاد آن نقش داشته باشند.

 علل بروز اختلال

- بسیاری از مطالعات نشان داده اند که اختلال اضطراب فراگیر ممکن است دارای یک مؤلفه ارثی باشد چرا که در خویشاوندان افراد مبتلا به این اختلال،
GAD فراوان یافت می شود.
- برخی از نظریه پردازان معتقدند که اختلال مذکور در نتیجه فرآیندهای فکری (شناختی) تحریف شده یا مخدوش به وجود می آید. افراد مبتلا به این اختلال غالباً رویدادهای عادی نظیر عبور از خیابان را بد دریافت کرده و آنها را تهدید‌آمیز می بینند ؛ شناخت یا تفکر این افراد متوجه فجایع مورد انتظار در آینده است و به سهولت متوجه محرکهای تهدید کننده می شوند. به علاوه محرکهای مبهم را نیز تهدید آمیز تفسیر کرده و بر این باورند که وقایع ناخوشایند به احتمال فراوان تری برایشان اتفاق می افتد.
- در واکنشهای عادی ترس افراد سالم، شلیک سلولهای عصبی سراسر مغز موجب بروز اضطراب می شود. در نتیجه این شلیک، دستگاه خاصی در مغز موسوم به گابا که بازدارنده فعالیت فوق است، تحریک شده و سبب کاهش اضطراب می شود. شاید اختلال اضطراب فراگیر حاصل نوعی نارسایی در دستگاه گابا باشد که موجب نارسایی در مهار اضطراب می‌گردد. بر اساس همین مفروضه است که پژوهشگران معتقدند داروهای ضد اضطرابی با آزاد کردن گابا، موجب کاهش اضطراب می شوند.
- تئوری های وجودی معتقدند که امروزه افراد از پوچی عمیق زندگی خود با خبر شده‌اند و این احساس حتی از پذیرش غیرقابل اجتناب بودن مرگ هم بسیار ناراحت‌کننده‌تر است. اضطراب در واقع واکنش افراد به این خلأ عظیمی است که در وجود و معنای زندگی می بینند.

 روان‌درمانی و دارودرمانی:
اضطراب فراگیر : در روان‌درمانی فرض بر آن است که یک سلسله افکار مخدوش و تحریف شده در بیمار وجود دارد و مستقیماً به همین ها پرداخته می شود. به علاوه از فنون رفتاری خاصی مثل آموزش آرمیدگی (
Relaxation) نیز استفاده می شود. هنگامی که شخص مضطرب می شود واکنش وی متشکل از سه جزء متفاوت است : جزء فیزیولوژیک (افزایش ضربان قلب، تعریق و تنش عضلانی)، جزء رفتاری (اجتناب، تلاش برای فرار کردن) و جزء شناختی ( افکار منفی مانند دارم از حال می روم یا نمی توانم مقابله کنم). قدرت نسبی این اجزا از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. اما افراد ابتدا تغییرات فیزیولوژیک را تجربه می کنند و بعد اندیشه ای منفی به ذهن آنها می آید که خود واکنش فیزیولوژیک را افزایش می دهد و بدین ترتیب دور باطلی ایجاد می شود. یکی از راههای مؤثر برای ایجاد گسستگی در این دور باطل، این است که بیمار بر واکنشهای فیزیولوژیک تمرکز پیدا کرده و یاد بگیرد چگونه آن را کنترل کند.
همچنین این نوع اضطراب با استفاده از داروهای ضد اضطرابی در کنار داروهای ضد افسردگی قابل درمان است. برخی درمان دارویی اختلال اضطراب فراگیر را به مدت 6 تا 12 ماه لازم می دانند. اما برخی شواهد حاکی از آن است که این درمان باید دراز مدت و چه بسا مادام العمر باشد.

عنوان پایان نامه : بررسی آزمایشی اثر خلق بر توجه

پژوهشگر : حسین یگانه نژاد

استاد راهنما :مجید محمود علیلو


چکیده :

خلق و توجه از مهمترین مباحث روانشناختی در چند دهه ی اخیر است ، نتایج تحقیقات انجام شده در زمینه خلق حاکی از این واقعیت است که متغیر خلق برطیف وسیعی از کارکردهای روانشناختی تاثیرات معناداری دارد . درتحقیق حاضر اثر خلق بر توجه  در قالب یک طرح آزمایشی موردبررسی  قرار گرفت . مطابق  یافته های قبلی، در تاثیر خلق بر سایر حوزه های روانشناختی ، مانند ( عملکرد- حافظه- یادگیری  و...) انتظار می رفت که خلق اثر خود را در توجه هم نشان دهد، به همین منظور 90 نفر از دانش آموزان در مقطع دبیرستان بصورت در دسترس انتخاب و  پس از انجام آزمون بک، در 3 گروه القای خلق ( مثبت، منفی و خنثی  ) قرار داده شدند . آزمودنیها از نظر متغیرهای جمعیت شناختی با همدیگر همتا شدند سپس آزمایشهای مربوط صورت گرفت. فرض بر این بود که خلق اثرات هماهنگ با خود را در توجه آزمودنیها نشان دهد. نتایج هماهنگ با پیش بینی ها بود و اثر خلق در این حوزه روانشناختی  هم معلوم گردید.  تلویحات نظری و عملی نتایج در بخش پایانی این تحقیق آورده شده است.


Abstract:

 Mood and attention is one of the most important psychological discussions in the late decades. The results of researches which have been done in this connection indicates that mood variance has meaningful effects on wide specter of psychological performances. In this study, the effect of mood on attention was examined in the framework of an experimental design. According to previous findings about the effect of mood on other psychological states such as (performance, memory, learning…) it was expected that mood to show its own effect on attention, too. For this purpose, after the Beck Test, 90 available high school students were chosen and, after 'Beck Test', were allocated to 3 mood induction groups (positive, negative, neutral).The trials were unified with each other in terms of variances. Then the related experiments were carried out. It was supposed that mood to show congruent effect on the trials' attention. The results were congruent with predictions and the effect of mood in this psychological state became evident, too. Theoretical and practicable implications of results are in the final section of the study.

 

By:

 

Hossein Yeghanehnezhad



Thesis Advisor:

 

Majied Mahmoud Aliloo (Ph.D)


افسردگی

همه در دوره‌هایی از عمر افسردگی را تجربه می‌کنند. این احساسات معمولاً به دنبال فقدان یا ناکامی ایجاد می‌شود و در شرایط طبیعی پس از چند ساعت یا چند روز از بین می‌رود. افسردگی یکی از مهمترین بیماریهای ناتوان کننده است که امروزه تعداد زیادی از مردم دچار آن شده‌اند. این بیماری توانایی فرد را در عملکرد، تفکر و احساس تحت تأثیر قرار می‌دهد و یک مشکل عاطفی خاص است که با اندوه، یأس‌و ناامیدی فراگیر مشخص می‌گردد. فرد افسرده اغلب لذت بردن از زندگی را مشکل می‌یابد، احساس تنهایی شدیدی می‌کند و برای درگیر شدن در فعالیتهای روزمره زندگی از نیرویی کم برخوردار است. بسیاری از مردم در دوره‌هایی از زندگی خود نسبت به رویدادهای زندگی احساس دلسردی می‌کنند، ولی افسردگی واقعی، عمیق‌تر و طولانی‌تر است و کل وجود شخص را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آمارها نشان می‌دهد که از هر پنج زن و مرد، یک نفر در طول زندگی خود بیماری افسردگی را تجربه خواهد کرد. افسردگی چیست؟افسردگی حالت خلقی مداوم و پایداری است که می‌تواند ابعاد مختلف زندگی فرد را دربرگیرد و با احساس بی‌ارزشی، گناه افراطی، تنهایی، اندوه، ناامیدی و تردید در کفایت خود مشخص می‌گردد. افراد افسرده ممکن است نوسانهای خُلقی شدیدی را تجربه نمایند یا از فعالیتها و روابط اجتماعی کناره‌گیری کنند. افسردگی یک بیماری است؟ افسردگی یک بیماری طبی مانند بیماریهای دیگر از قبیل زخم معده و فشار خون بالاست که اگرچه علایم عمومی آن در بیماران شبیه به هم است اما جزئیات این علایم در افراد مختلف متفاوت است. بیماری افسردگی را نبایستی با احساس گذرای بی‌حوصلگی ـ که ممکن است در واکنش به شکست یا واقعه‌ای ناخوشایند ایجاد شود ـ یا اندوه ـ که متعاقب از دست دادن عزیزان در فرد پدید می‌آید ـ اشتباه گرفت. علل بیماری افسردگی بیماری افسردگی در اثر چندین علت مرتبط با هم ایجاد می‌شود. تغییرات شیمیایی ایجاد شده در مغز و اختلال در هدایت پیامهای عصبی، فقدان‌های قابل توجه، انتظارات غیرواقع‌گرایانه، یأس ، عدم توانایی در کنترل بر محیط و تفکر منفی از جمله عوامل افسردگی است. ـ افسردگی بیشتر در چه سنینی دیده می‌شود؟ اگرچه سن معمول شروع افسردگی میانسالی است؛ اما این بیماری در هر سنی از کودکی ، نوجوانی یا سالمندی ممکن است دیده شود. ـ آیا افسردگی بیماری قرن بیستم است؟ واقعیت این است که افسردگی از قرنها پیش برای بشر به عنوان یک بیماری شناخته شده بود. بقراط و بوعلی سینا در قرنهای گذشته این بیماری را شرح داده‌اند. اما در دهه‌های اخیر با پیشرفت علم پزشکی و درمان بسیاری از بیماریهای جسمی و افزایش توجه عموم مردم به مسائل بهداشت روانی، افسردگی نمود بیشتری پیدا کرده است. علایم بیماری افسردگی شکل تظاهر این بیماری در افراد مختلف بسیار متنوع و متفاوت است و ممکن است با نشانه یا ترکیبی از نشانه‌های ذیل زندگی شخص را تحت تأثیر قرار دهد: 1ـ نشانه‌های عاطفی مانند غمگین بودن، احساس گناه، نوسانات خلقی ، ناامیدی بیش از حد، اضطراب ، خشم، درماندگی و ... 2ـ نشانه‌های جسمانی مانند خواب بیش از حد زیاد یا کم، خوردن افراطی یا بی‌اشتهایی ، یبوست، کاهش یا افزایش وزن، چرخه‌های نامنظم قاعدگی و ... 3ـ نشانه‌های رفتاری مانند گریه‌های بدون دلیل واضح، کناره‌گیری از سایر مردم و موقعیت‌های جدید ، بسادگی دستخوش خشم شدن، فقدان انگیزه جهت پیگیری اهداف. 4ـ افکار و ادراکات خود تخریب‌گرانه شامل احساس بازنده بودن، انتقاد مکرر از خود، احساس درماندگی و نا امیدی، سرزش خود به خاطر اتفاقات ناخوشایند، بدبینی نسبت به آینده . آیا افسردگی نشان‌دهندة‌ضعف شخصی است؟ متأسفانه برخی از مردم افسردگی را ناشی از ضعف قدرت اراده می‌دانند و به این ترتیب سعی می‌کنند آن را با تقویت اراده برطرف کنند، اما از آنجا که بیماری افسردگی نه بطور ارادی ایجاد و نه بصورت ارادی فع می‌شود، خود این مطلب ممکن است برای بیمار نا امید کننده باشد. افسردگی، نشانة ضعف شخصی نیست و بدون درمان مناسب، تداوم یافته و حتی بدتر می‌شود. چگونه می‌توان بر بیماری افسردگی غلبه کرد؟ همة اشکال افسردگی در صورت تحت تأثیر قرار دادن عملکرد باید جدی تلقی گردند. توجه دقیق جهت تعیین منبع افسردگی ـ تعارض درونی، عواطف سرکوب شده و تغییرات رفتاری ـ جهت فهم و تعیین میزان رشد و گسترش افسردگی و شیوه‌های درمانی ، بسیار مهم و الزامی است. راههای کاهش افسردگی ـ از رختخواب خارج شوید: یکی از کارهای بسیار مهمی که می‌توانید انجام دهید، بیدار شدن در ساعت مشخصی از صبح است. داشتن نظم به کارکرد طبیعی بدن شما کمک کرده و در نتیجه احساسهای بهنجاری خواهید داشت. ـ نور: نور به بهتر شدن کارکرد بدن کمک می‌کند. بنابراین به محض بیدار شدن، پرده‌ها را کنار بزنید تا نور بیشتری به درون اتاق بتابد. از آن بهتر، هرچه سریعتر از منزل خارج شده و در معرض تابش نور خورشید قرار گیرید. ـ حرکت: فعال باشید و اکسیژن جذب کنید!‌به این معنا که بیدار شوید و به مدت 5 الی 10 دقیقه راه بروید. ورزش ملایم به جریان خون کمک کرده و اکسیژن بیشتری را به بدنتــان ـ بویژه مغز ـ می‌رساند و هشیاری و سرزندگی را در شما تقویت می‌کند. ـ صبحانه : صبحانه خود را با پروتئین ـ تخم مرغ، کره ، بادام زمینی، آجیل ، پنیر ـ شروع کنید. هنگامی که بیدار می‌شوید، اندامهای بدن شما جهت تأمین نیروی لازم، آماده جذب غذا و بویژه پروتئین‌هاست. با کسی صحبت کنید: یکی از سریعترین راهها برای مبارزه با افسردگیها، ایجاد ارتباط با دیگران است. نباید فکر کنید که به هنگام افسردگی باید از دیگران دوری کرد. بنابراین مسأله را برای خود آسان بگیرید. با کسی که دوستش دارید در مورد موضوعی لذتبخش صحبت کنید. مصرف قند را محدود کنید: قند در آغاز، نیروی خوبی به شما می‌دهد اما بعـد از یک ساعت قند خون کاهش می‌یابد و وقتی که قند خون پایین باشد شما نیز احساس خوبی نخواهید داشت. ـ از غذاهای فیبردار استفاده کنید: مواد فیبری باعث می‌شود که غذا در سیتم گوارشی به اندازه مناسب جذب شده و نیرویــی پایدارتر تولید گردد. از طریق‌خوردن یک پرتقال‌یا گریب‌فروت ـ نه فقط نوشیدن آب آنها ـ می‌توانید مواد فیبری مورد نیاز را وارد بدنتان کنید. سبزیجات و میوه‌های تازه و غلات و حبوبات را نیز مصرف کنید. علت یا علل افسردگی خود را شناسایی نموده و با خوش بینی و شناخت افکار منفی، سعی کنید به جایگزینی افکار مثبت بپردازید. برای این کار جدولی از فعالیتهای روزمره هفتگی تهیه کنید و بر میزان فعالیتهای اجتماعی خود بیفزایید. ـ هرگاه احساس تنش می‌کنید، از روشهای خود آرام بخشی استفاده کنید. تنفس عمیق و پرداختن به امور تفریحی می‌تواند کمک کننده باشد. ـ لبخند بزنید و تظاهر کنید که خوشحال هستید. راست بایستید و قامت خمیده و افسرده‌وار به خود نگیرید. تحقیقات نشان می‌دهد که شکل بیان چهره‌ای، واقعاً نوع احساس شما را تغییر می‌دهدو وانمود کردن به تجربه یک حالت عاطفی، واقعاً‌آن حالت را در شما ایجاد می‌کند. درمان افسردگی خوشبختانه راههای مؤثر فراوانی برای درمان افسردگی وجود دارد. اگرچه همه پزشکان با درمان بیماری افسردگی، آشنایی دارند، اما روان‌پزشکان در این امر تخصص دارند. علاوه بر بکار بستن موارد فوق در صورت وجود نقص شیمیایی موجود در افسردگی، عملی ترین و مهمترین راه درمان، استفاده از داروهای ضد افسردگی است که انواع مختلف دارد. هر بیمار ممکن است به یک یا چند نوع داروی خاص پاسخ مناسبی بدهد. به هر حال اکثریت قریب به اتفاق بیماران به یک مورد درمان دارویی همراه با بهره‌گیری از خدمات مشاوره و روان درمانی پاسخ خواهند داد. ـ آیا داروهای ضد افسردگی عوارض دارند؟ هر دارویی عوارض احتمالی دارد. خشکی دهان، خواب‌آلودگی، سرگیجه یا تهوع ممکن است در روزهای اول درمان با داروهای افسردگی ایجاد شود که معمولاً‌گذراست و بسرعت رفع می‌شوند. اما اگر بیمار، درمان را تحت نظر متخصص ادامه دهد عوارضی مثل اثر بر کلیه، معده و کبد با این داروها دیده نمی‌شود. ـ چه مدت باید داروهای ضد افسردگی را ادامه داد؟ حداقل مدت درمان، شش ماه پس از بهبودی بیمار است. گاهی اوقات بیمار با اولین علایم بهبودی، درمان را قطع می‌کند. در این صورت احتمال عود بیماری زیاد خواهد بود. ـ چقدر طول می‌کشد تا دارو بتواند به فرد کمک کند؟ همة ضد افسردگیها مدت زمانی را جهت تأثیر درمانی لازم دارند. اگر احساس بهبود نمی‌کنید، دلسرد نشوید. اثر درمانی بعد از دو تا چهار هفته از شروع برنامه درمان ظاهر می‌گردد. ـ اطرافیان برای بیمار افسرده چه کار می‌توانند انجام دهند؟ مهمترین نقش اطرافیان، امیدوار کردن بیمار به بهبودی و تشویق او به پیگیری درمان است. به اطرافیان توصیه می‌کنیم: ـ رابطه طبیعی را با بیمار حفظ کنید. ـ نگرش منفی بیمار را برای او توضیح دهید اما نه با انتقاد و سرزنش. ـ احترام، حمایت و ارزش قائل شدن برای بیمار را از یاد نبرید. ـ اجازه دهید که شخص افسرده از علاقه و نگرانی شما نسبت به خودش آگاه شود و دریابد که شما در مواقع لازم جهت کمک به او در دسترس هستید. ـ در صورت پایدار بودن علایم افسردگی و ایجاد اشکال در فعالیتهای روزمره، شخص افسرده را تشویق نید که به دنبال کمک حرفه‌ای باشد.

اختلال افسردگی اساسی

اختلال افسردگی اساسی ( MDD  ) با دو هفته خُلق افسرده و یا عدم لذت همراه با چندین علامت دیگری که آنقدر شدید هستند که موجب اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی می شوند ، مشخص می گردد. عدم لذت به عنوان فقدان علاقه به فعالیت های منظم و لذت بخش یا کناره گیری از آنها تعریف می گردد. در صورتیکه بیمار 5 علامت از 9 علامت زیر را در طی دورة دو هفته ای نشان دهد ، می توان تشخیص اختلال افسردگی اساسی را مطرح نمود. این علائم شامل: 1- خُلق افسرده یا تحریک پذیر 2- عدم لذت 3- تغییر در الگوی خواب 4- احساس گناه ، ناامیدی یا درماندگی 5- عدم وجود انرژی ( فقدان انرژی ) 6- تمرکز مختل 7- تغییر در اشتها یا وزن 8- بی قراری یا کُندی روانی حرکتی 9- افکار مرگ و ایدة خودکشی می باشد. اختلال افسردگی اساسی ، شیوع عمومی 15 درصدی دارد و شیوع آن در زنان 2 برابر بیشتر است. میانگین سنی بروز آن تقریباً 40 سال با دامنه ای از 20 تا 50 سال است. به هر حال گزارش هایی از افسردگی در کودکان یا افسردگی دیر آغاز وجود دارد و اخیراً افزایش شیوع 20 تا 50 درصدی افسردگی در سالمندان گزارش شده است. تفاوت هایی در شیوع اختلال افسردگی بر اساس موقعیت اقتصادی اجتماعی یا نژادی گزارش نشده است ، هرچند که یک منبع نشان می دهد بالینگران ممکن است اختلال خُلقی را در بیمارانی که از زمینه های فرهنگی متفاوتی هستند ، به اشتباه به عنوان اسکیزوفِرنی تشخیص دهند. سبب شناسی دقیق افسردگی هنوز معلوم نیست اما عموماً تصور می شود که این اختلال نتیجة تعامل بین عوامل ژنتیک ، زیست شناختی و روانی اجتماعی می باشد. مطالعات ژنتیک نشان می دهند که خطر بروز افسردگی در بستگان درجة یک بیماران مبتلاء به این اختلال نسبت به جمعیت عمومی 2 تا 3 برابر بیشتر است. همچنین مطالعات بر روی دوقلوها میزان هماهنگی بیشتری را در دوقلوهای یک تخمکی در مقایسه با دوقلوهای دوتخمکی نشان می دهند.بررسی های زیست شناختی بعضی از تغییرات احتمالی کالبدشناسی عصبی را در هستة دُم دار و لوب پیشانی نشان می دهند ، در حالی که نظریه های عصبی شیمیایی ، بی نظمی در سطوح نوراپی نفرین ، سروتونین یا دوپامین در مغز را به عنوان عوامل موثر در افسردگی در نظر می گیرند.

تفکر فعلی در مورد افسردگی ، براساس اثربخشی مهارکننده های بازجذب سروتونین در درمان افسردگی ، عمدتاً سروتونین را در مرکز قرار می دهد. با در نظر گرفتن این واقعیت که اثربخشی داروهای سروتونرژیک چند هفته طول می کشد ، نظریاتی که سطح پایین سروتونین را تایید می کنند ، تسلیم نظریات اختلال در تنظیم شده اند. همچنین مشاهده شده است که حوادث پراسترس زندگی در دورة اول بیماری نسبت به دوره های بعد ، اهمیت بیشتری دارند و بسیاری از صاحب نظران پیشنهاد کرده اند که استرس در اولین دورة اختلال افسردگی اساسی ممکن است موجب تغییرات عصبی یا سیناپسی گردد ، که افراد را برای دوره های بعدی مستعد می کند. علامت شناسی در افسردگی اساسی بسیار متغیر می باشد اگرچه تا 50 درصد از بیماران ممکن است خُلق افسرده شان را تایید نکنند ، آنها ممکن است کناره گیری یا سایر علائم عدم لذت را نشان دهند. نیمی از بیمارانی که خُلق افسرده را گزارش می کنند ، می گویند که افسردگی شان در صبح ، بدتر از ظهر می باشد ( یعنی تغییر در طول روز ) ، خواب نیز مختل می شود و مطالعات نشان می دهد که 80 درصد از بیماران ، مبتلاء به بی خوابی هستند که در افسردگی معمولاً به صورت بیدار شدن در صبح زود و یا وقفه در خواب تظاهر می کند. فقدان انرژی در حدود تا 90 درصد از موارد گزارش شده است. بیماران نوعاً کاهش در اشتها و از دست دادن وزن را گزارش می کنند اما در افسردگی بی قاعده ، افزایش اشتها و وزن قابل مشاهده می باشد. افکار و رفتار خودکشی در افسردگی اساسی شایع هستند. مطالعات نشان می دهند که دو سوم از این بیماران ، اقدام به خودکشی می کنند که 10 تا 15 درصد از آنها عملاً خودکشی موفق دارند. همچنین اضطراب و شکایات بدنی ، علائمی هستند که به طور شایع وجود دارند ، هرچند که در فهرست ملاکهای افسردگی اساسی نیستند. کندی روانی حرکتی ، یک علامت شایع در افسردگی می باشد ، هرچند که در سالمندان معمولاً به جای آن ، بی قراری حرکتی دیده می شود. بسیاری از بیماران مبتلاء به افسردگی ، ممکن است وضعیت بدنی خمیده و تماس چشمی ضعیف داشته باشند ، سایر علائم شامل کاهش سرعت و بلندی گفتار ، استفاده از پاسخ های واژه ای و نشان دادن کُندی و تاخیر در گفتار می باشند.

بعضی اوقات ، علائم روانپریشی مانند هذیانها و توهمات نیز در دوره های شدید افسردگی اساسی دیده شده اند. هذیانها به طور اختصاصی میل به هماهنگی با خُلق بیمار دارند. برای مثال: هذیانی که ممکن است در افسردگی با ویژگی های روانپریشی بروز کند ، این است که اندام های داخلی از بین رفته اند ، که محتوای هذیان با حالت خُلق افسرده هماهنگ است. افکار این بیماران به منفی گرایی همراه با نُشخوارهایی در مورد گناه ، فقدان ، خودکشی و مرگ گرایش دارند. همچنین شناخت ، اغلب در افسردگی مختل است و ممکن است در ناتوانی در توجه به وظایف و تمرکز مشهود باشد. این بیماران عموماً به شخص ، مکان و زمان آگاهی دارند ، اما اختلال در تمرکز و فراموشی ممکن است تصویر دمانس مانندی را نشان دهد که معمولاً دمانس کاذب نامیده می شود.

خصوصیت های بالینی دوره های افسردگی

اختلال در خواب که شامل اختلال در شورع خواب و اختلال در ریتم های شبانه روزی خواب و بیدار شدن های مکرر است.شایع ترین علامت در افسردگی، کندی روانی و حرکتی است که به صورت گره کردن انگشتان، کندن مو، خمیدگی قامت و نگاه خیره به پائین است. خلق افسرده و از دست دادن علاقه و لذت از علائم کلیدی افسردگی هستند، بینش بیمار افسرده به بیماری خود افراطی است و قانع کردن او به اینکه بهبود می یابد، مشکل است. از علائم دیگر، احساس غم، یأس، پوچی، بی ارزشی و کاهش انرژی در ۹۷ درصد موارد است.  بی اشتهائی، کاهش وزن، اختلال قاعدگی، کاهش میل و عملکرد جنسی، اضطراب، شکایت های جسمی (مثل سردرد و یبوست) و اشکال در تمرکز در ۹۴ درصد موارد، افکار تکرار شوندهٔ مرگ (نه به صورت ترس از مرگ) در ۹۰ درصد موارد. افزایش اشتهاء، افزایش وزن و پرخوابی در ۲۳ درصد موارد، اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی در ۵۰ درصد موارد.

افسردگی در بچه ها و نوجوانان

این نوع افسردگی، خود را به صورت ترس از مدرسه، وابستگی شدید به والدین، کاهش پیشرفت تحصیلی، رفتار ضد اجتماعی و فرار از مدرسه نشان می دهد.

افسردگی پس از زایمان

این افسردگی با فاصله ای کوتاه پس از زایمان (اغلب ۳۰ روز اول) شروع می شود و علائم آن بی خوابی شدید، بی ثباتی خلقی و احساس خستگی است.

افسردگی فصلی

در زمستان و پائیز شایع است و در بهار و تابستان از بین می رود.

اختلال افسرده خوئی

این اختلال که خفیف تر از افسردگی است، در زن ها شایع تر و مزمن تر است. شروع تدریجی دارد و در کسانی که تحت استرس مزمن یا فقدان های حاد و داغدیدگی بوده اند شایع تر است.

خلاقیت کودکان

خلاقیت قابلیتی است که در همگان وجود دارد اما نیازمند پرورش و تقویت می‌باشد تا به سر حدشکوفایی برسد. فرد خلاق کسی است که از ذهنی جستجوگر و آفریننده برخوردار باشد. خلاقیت عبارت است از « توانایی دیدن چیزها به شیوه های جدی، شکستن مرزها و فراتر رفتن از چارچوب ها، فکر کردن به شیوه ای متفاوت، ابداع چیزهای جدید، استفاده از چیز های نا مربوط و تبدیل آن به شکل های جدید.» می توان نتیجه گرفت که خلاقیت برآیند فرآیندهای ذهنی و شخصیتی فرد بوده و به تولیدات و آثاری منجر می شود که نو و بدیع بوده، خاصیتی متکامل داشته و با واقعیتها، منطبق بوده و در غایت به سود جامعه بشری هستند.

خانواده یکی از عوامل بسیار مهم در رشد و پرورش خلاقیت کودکان محسوب می گردد که نقش مهمی در شکوفایی خلاقیت های  کودکان  دارد. از آنجا که کودک حساسترین مراحل رشد خلاقیت را در محیط خانه سپری می‌کند، محیط مناسب خانوادگی، شیوه و نگرش‌های صحیح فرزندپروری در رشد و شکوفایی خلاقیت سهم مهمی ایفا می‌کند. « کلیگان » ( 1971 ) معتقد است برای ظهور خلاقیت راههای زیادی در شیوه‌های فرزندپروری وجود دارد که می‌تواند باعث ظهور یا محو خلاقیت شود. نحوه تربیت و استفاده از شیوه‌های دموکراتیک یا مستبدانه، اعمال نحوه انضباط و شیوه ابراز محبت هر کدام به نوعی در پرورش یا سرکوب خلاقیت کودکان مؤثر است. اساساً پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری می­کنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرند. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل به اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایت­ها و روش­های اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینه­های تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.

 در واقع والدین از طریق درگیر شدن در فعالیتهای خلاق کودک در رشد خلاقیت او سهیم هستند. خانواده ها باید فرصتهای لازم را برای سؤال کردن، کنجکاوی و کشف محیط به کودکان بدهند و هرگز آنان را تنبیه و تهدید نکنند. زمینه رشد خلاقیت در خانه زمانی فراهم می شود که به کودکانتان آزادی زیادی بدهید و به آنها به عنوان یک فرد احترام بگذارید، از نظر عاطفی در حد اعتدال به آنها نزدیک شوید و بر روی ارزشهای اخلاقی و نه قوانین خاص تأکید نمایید. محیط خانه را به صورتی درآورید که در آن فعالیت، بازی و خنده به مقدار زیادی وجود داشته باشد. شما و کودکانتان سعی نمائید کارها را به روش های جدید و جالب انجام دهید. با تشویق و تأیید رفتار کودک و فراهم آوردن زمینه های مساعد و تدارک بازیهای دلخواه او، قدرت تخیل و خلاقیت کودک را تقویت کنید. خیالپردازیهای کودکان را سرزنش نکنید زیرا خلاقیت او را محدود می سازید. 

 تحقیقات نشان می دهد که والدین  کودکان خلاق در رفتار خود هماهنگی  بیشتری نشان می دهند، کودکان خود را آنگونه  که هستند قبول دارند و آنها را  به کنجکاوی درباره اشیاء  و امور تشویق می  کنند و کودکان خود  را در انتخاب  موضوعات مورد علاقه  آزاد می گذارند و کارها و برنامه های آنان را تحت  نظر دارند و پی گیری می  کنند. شایسته  است والدین  تا آنجا  که امکان دارد کودکان  خود را مستقل بار آورده و در ایجاد اعتماد به نفس، آنان  را یاری کنند  و دستاوردهای آنان را با آغوش باز پذیرا  شوند و هنگام شکست، به جای سرزنش، راهنما و راهگشای مشکلات  کودکان خود باشند، تا کودکان بتوانند ضمن  احساس ارزشمندی در انجام کارها، راه حل ها و عقاید غیر معمول و دور از ذهن  را نیز بیازمایند، چراکه چنین  کارهایی پایه و مایه اصلی خلاقیت است.

 اغلب  اوقات اگر کمی  وقت و حوصله  کنیم  متوجه وجود خلاقیت در بچه ها می شویم. بهترین زمان برای اطلاع از خلاقیت کودکان ، تماشای آنها به هنگام بازی  است. خلاقیت عامل مهم بازی است. کودک را در حالی که آزادانه و فارغ البال  با مواد و اسباب بازیهایش  سرگرم بازی است تماشا کنید. کودکان خلاق اغلب برای هر یک  از وسایل بازی خود  موارد استفاده متفاوتی پیدا می کنند و قبل از اینکه  از وسیله ای  به سراغ وسیله دیگر بروند از آن به انواع مختلف استفاده می نمایند. کودک خلاق اغلب از منابع خود به انواع و اشکال  مختلف و گاه حیرت انگیز  استفاده می کند.ممکن است  یک جعبه خالی برای کودک خلاق  ارزشی به مراتب بیش  از بهترین و پیچیده ترین اسباب بازیها داشته باشد. کودکان خلاق می توانند با توجه به موقعیت و مکان خاص بازی را تغییر دهند، بازیهای جدید ابداع کنند، مقررات خاصی وضع کنند، رهبری بازی را در دست گرفته و با سازمان بندی منسجم په به صورت فردی و چه به صورت گروهی بازی کنند. بازی این گونه افراد از تنوع و گوناگونی آکنده بوده و می توانند با توجه به علایق خود و بازی کنان هدفهای بازی را اعمال کنند. در مقابل کودکانی که از خلاقیت بی بهره بوده و یا خلاقیت کمی دارند در بازی ها نقش پیرو را به عهده گرفته، خود را ملزم به رعایت کامل مقررات بازی می دانند، تخطی از قوانین را جایز نشمرده و بازی را بیشتر به عنوان وظیفه و کار تلقی می کنند تا وسیله ای برای رشد، بنابراین سهم آنها از لذت بازی کمتر از کودکان خلاق است.

 ویژگیهای کودکان خلاق:

1. کودکان خلاق اغلب با آب  و تاب حرف می زنند. ذکر جزییات یک ماجرا  و به تفضیل سخن گفتن  می تواند نشانه قدرت  خیال و تصور زیاد باشد.

2. دقت و توجه شدید در گوش  دادن، مشاهده کردن یا انجام دادن  کاری دارند.

3. شور و نشاط و مشغولیتهای  شدید جسمانی دارند. 

4. در صحبتهای خود از قیاس استفاده می کنند.

5. عادت به وارسی منابع مختلف دارند.

6. با دقت به اشیا و پیرامون خود می نگرند.

7. اشتیاق به صحبت کردن درباره کشفیات با دیگران دارند.

8. توانایی ابداع بازیهای جدید و تغییر در بازیها دارند.

9. کنجکاوی زیادی برای سردرآوردن از امور دارند.

10. در گفتار خود جسارت زیادی دارند.

11. سئوالات عجیبی طرح می نمایند.

 انگیزه و خلاقیت کودک در محیط خانواده زمانی از بین می رود که :

1- تاکید بیش از حد والدین بر هوش و حافظه کودک

2- ایجاد رقابت میان کودکان

3- تاکید افراطی بر جنسیت کودک 

4- قرار دادن قوانین خشک و دست و پا گیر در منزل

5- عدم آشنایی والدین با مفهوم واقعی خلاقیت

6- انتقاد مکرر از رفتارهای کودک

7- بیهوده شمردن تخیلات کودک

8- عدم شناسایی علائق درونی کودک

9- عدم وجود حس شوخ طبعی در محیط منزل

10- تحمیل نقش بزرگسال به کودک

- خلاقیت یک نیروی ذاتی است که در همه افراد وجود دارد و راه­های بی­شماری برای پرورش آن به ویژه از دوران کودکی وجود دارد. چرا که به قول «گاردنر» تصور و تخیلی که در اوایل دوران کودکی شکل می‌گیرد، مبنای خلاقیت در دوران بلوغ است. بنابراین به شما پدر و مادران عزیزی که خواهان آن هستید تا فرزندانی خلاق، مبتکر، نوآور و در نهایت، کارآفرین داشته باشید، توصیه می­کنم به نکات زیر جهت تربیت درست کودک دلبندتان توجه نمایید: 

* با کودک خود شوخ­طبع و مهربان باشید.

*  هرگز کودک خود را تحقیر نکنید. کودکی که احساس حقارت کند هرگز دست به خلاقیت و نوآوری نمی‌زند.

* محیطی مناسب برای انجام کارهای خلاق کودک فراهم نموده و امکانات و وسایلی همچون وسایل موسیقی، نقاشی و طراحی و... در اختیار کودک قرار دهید تا به کمک آنها خلاقیت های خود را ابراز نماید. 

* کارهای خلاق کودک را تشویق کنید و آنها را در معرض نمایش قرار دهید و از ارزیابی بیش از حد کودک خود خودداری کنید. 

* به عنوان بزرگسال، خود به انجام کارهای خلاق بپردازید و اجازه دهید تا کودک­تان شاهد کارهای خلاق شما باشد. 

* از تاکید بر تصورات قالبی در خصوص جنسیت کودکان همچون دختر ماشین بازی نمی کند، پسر عروسک بازی نمی­کند یا پسر گریه نمی­کند، شدیدا خودداری نمایید.

* امکان شرکت در فعالیت­ها و کلاس­های ویژه را برای کودک خود فراهم نمایید. 

* در مواقعی که مشکل یا گرفتاریهایی در خانواده وجود دارد از آن مشکلات به شیوه مثبتی استفاده کنید و با تشویق به کودک خود اجازه ابراز احساسات و اظهار نظر بدهید.

* اجازه دهید تا کودک خودش باشد حتی اگر رفتارهای عجیب از او سر بزند و سعی کنید در حضور جمع، کودک خود را خلاق معرفی نکنید؛ در غیر این صورت اطرافیان انتظارات بیش از حدی از کودک شما خواهند داشت.

 برای افزایش خلاقیت کودکان باید:

1. هرگز کودک را تحقیر نکنیم. کودکی که احساس حقارت کند هرگز دست به خلاقیّت نمی‌زند. 

2. محیطی مناسب برای انجام کارهای خلاق آنها فراهم نمایید.

3. امکانات و وسایلی در اختیار آنها قرار دهید تا به کمک آنها خلاقیت های خود را ابراز نمایند. به عنوان مثال وسایل موسیقی، نقاشی و طراحی و ...

4. کارهای خلاق کودکان را تشویق کنید و آنها را در معرض نمایش قرار داده و از ارزیابی بیش از حد آنان خودداری کنید.

5. به عنوان بزرگسال، خود به انجام کارهای خلاق بپردازید و اجازه دهید کودکان شما شاهد کارهای خلاق تان باشند.

6. به شیوه های آموزشی در خانواده خود توجه داشته باشید.

7. برای کارهای خلاق دیگران ارزش قائل شوید.

8. از تأکید بر تصورات قالبی در خصوص جنسیت کودکان شدیداً خودداری نمایید. ( به عنوان مثال دختر ماشین بازی نمی کند، پسر عروسک بازی نمی کند یا پسر گریه نمی کند.)

9. امکان شرکت در فعالیت ها و کلاسهای ویژه را برای آنان فراهم نمایید.

10. اگر مشکلات یا گرفتاریهای در خانواده وجود دارد از آن مشکلات به شیوه مثبتی استفاده کنید و با تشویق به کودک خود اجازه ابراز احساسات و اظهار نظر بدهید.

11. توجه داشته باشیید که استعداد فقط سهم کوچکی از خلاقیت است و تمرین و نظم بخشیدن به آن از اهمیت بیشتری بر خوردار است.

12. اجازه بدهید کودک خودش باشد حتی اگر رفتارهای عجیب از او سر بزند و سعی کنید در حضور جمع کودک خود را خلاق معرفی نکنید؛ در غیر این صورت اطرافیان انتظارات بیش از حدی از کودک شما خواهند داشت.

13. با کودک خود شوخ طبع و مهربان باشید