یگانه 2

مطالبی در رابطه با روانشناسی

یگانه 2

مطالبی در رابطه با روانشناسی

شخصیت سالم

شادابی،نشاط،لذت بردن از زندگی و هدفمندی مستلزم داشتن شخصیت سالم است. از طریق آشنایی با معیارهای سلامت روان و تطابق آن با ویژگی های شخصی،تعامل با دیگران و محیط پیرامونی اندکی می توانیم عوامل آسیب زا به شخصیت سالم را شناسایی و با اصلا ح آنها،در کسب شخصیت سالم تلاش کنیم.
سلامت روانی و جسمانی خواست همه انسانهاست و همه در تلاشیم شخصیت های سالمی در زندگی برای برقراری مناسبات سالم انسانی پیدا کنیم.امّا آیا تاکنون اندیشیده اید که چه فردی ازشخصیت سالم بهره مند است.
گوردن آلپورت یکی از نخستین روان شناسی بود که توجه خود را به شخصیت سالم معطوف داشت.از نظر وی افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل می کنند،از قید و بندهای گذشته آزادند و از نیروهایی که آنها را هدایت می کنند کاملاً آگاهند و می توانند برآنها چیره شوند.راهنمای اشخاص بالغ ، زمان حال ،‌هدف ها و انتظارهایی است که از آینده دارند.جنبه بنیادی شخصیت آدمی را مقاصد سنجیده و آگاهانه (امیدها و آرزوهای او) تشکیل می دهد.این هدف ها،انگیزه شخصیت سالم قرار می گیرد و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسان هستند. وجود آدمی برداشتن هدف های دراز مدت استوار است و انسان را از حیوان،کودک را از سالمند و در اکثر موارد شخصیت سالم را از بیمار متمایز می کند.

از نظر آلپورت ،‌انسان های سالم نیاز مداومی به تنّوع ،‌احساس و درگیری تازه دارند،کارهای روزمره و عادی را کنار می گذارند و درجست و جوی تجربه های تازه هستند.ماجراجو هستند،‌خطر می کنند و چیزهای تازه کشف می نمایند.

همه این فعالیت ها ایجاد تنش می کند و در هر صورت تنها از راه تجربه ها و خطرهای تنش زاست که بشر می تواند ببالد.نگاه شخص سالم به آینده او را پیش می راند و این نگرش با هدف های خاص خود شخصیت را یگانه می سازد و سبب افزایش میزان تنش او می شود.

از دیدگاه آلپورت،گسترش مفهوم خود،ارتباط صمیمانه خود با دیگران،امنیت عاطفی،ادارک واقع بینانه،مهارت ها و وظایف و عینیت بخشیدن به خود و فلسفه یگانه سازندگی هفت معیار شخصیت سالم است.
ازسوی دیگر اریک فروم معتقد است که...


بقیه را در ادامه مطلب بخوانید

شادابی،نشاط،لذت بردن از زندگی و هدفمندی مستلزم داشتن شخصیت سالم است. از طریق آشنایی با معیارهای سلامت روان و تطابق آن با ویژگی های شخصی،تعامل با دیگران و محیط پیرامونی اندکی می توانیم عوامل آسیب زا به شخصیت سالم را شناسایی و با اصلا ح آنها،در کسب شخصیت سالم تلاش کنیم.
سلامت روانی و جسمانی خواست همه انسانهاست و همه در تلاشیم شخصیت های سالمی در زندگی برای برقراری مناسبات سالم انسانی پیدا کنیم.امّا آیا تاکنون اندیشیده اید که چه فردی ازشخصیت سالم بهره مند است.
گوردن آلپورت یکی از نخستین روان شناسی بود که توجه خود را به شخصیت سالم معطوف داشت.از نظر وی افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل می کنند،از قید و بندهای گذشته آزادند و از نیروهایی که آنها را هدایت می کنند کاملاً آگاهند و می توانند برآنها چیره شوند.راهنمای اشخاص بالغ ، زمان حال ،‌هدف ها و انتظارهایی است که از آینده دارند.جنبه بنیادی شخصیت آدمی را مقاصد سنجیده و آگاهانه (امیدها و آرزوهای او) تشکیل می دهد.این هدف ها،انگیزه شخصیت سالم قرار می گیرد و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسان هستند. وجود آدمی برداشتن هدف های دراز مدت استوار است و انسان را از حیوان،کودک را از سالمند و در اکثر موارد شخصیت سالم را از بیمار متمایز می کند.

از نظر آلپورت ،‌انسان های سالم نیاز مداومی به تنّوع ،‌احساس و درگیری تازه دارند،کارهای روزمره و عادی را کنار می گذارند و درجست و جوی تجربه های تازه هستند.ماجراجو هستند،‌خطر می کنند و چیزهای تازه کشف می نمایند.

همه این فعالیت ها ایجاد تنش می کند و در هر صورت تنها از راه تجربه ها و خطرهای تنش زاست که بشر می تواند ببالد.نگاه شخص سالم به آینده او را پیش می راند و این نگرش با هدف های خاص خود شخصیت را یگانه می سازد و سبب افزایش میزان تنش او می شود.

از دیدگاه آلپورت،گسترش مفهوم خود،ارتباط صمیمانه خود با دیگران،امنیت عاطفی،ادارک واقع بینانه،مهارت ها و وظایف و عینیت بخشیدن به خود و فلسفه یگانه سازندگی هفت معیار شخصیت سالم است.
ازسوی دیگر اریک فروم معتقد است که به سبب اهمیت نیروهای اجتماعی و فرهنگی برای درک یکایک اعضای جامعه،باید ساختار آن جامعه درگذشته و حال تجزیه و تحلیل گردد.بنابراین شناسایی ماهیت جامعه کلید درک شخصیت متغیّر انسان است.

 شخصیت،خواه سالم و ناسالم به فرهنگ بستگی دارد.فرهنگ مانع یا حامی رشد و تکامل مثبت انسان است.

فروم شخصیت انسان را بیشتر محصول فرهنگ می داند.از نظر وی سلامت روان بستگی به این دارد که جامعه تا چه اندازه نیازهای اساسی افراد جامعه را برآورده می کند،نه اینکه فرد تا چه حد خود را با جامعه سازگار می کند در نتیجه،سلامت روان بیش از آنکه امری فردی باشد مسأله ای اجتماعی است.

جامعه ناسالم در بین اعضای خود دشمنی بدگمانی و بی اعتمادی میآفریند و مانع از رشد کامل آنها می گردد. درمقابل جامعه سالم به اعضای خود امکان می دهد به یکدیگر عشق بورزند ،بارور، کارآمد و خلاق باشند و قوّه تعقل و عینیت خود را بارور و نیرومند سازند.

از نظر مازلو نیز که یک روانشناس انسانگراست شخص سالم در حال خودشکوفایی یا تحقّق ذات است،شخصی است که شایستگی بودن و شدن را داراست.

مازلو درک درست از واقعیت و ذهن، بازگشتن به تجربه ها ،‌افکار ، اطلاعات جدید ،وحدت شخصیت،هویت راسخ، خود را می شناسد و برآن اساس رفتار می کند،توانایی گسترش روابط صیمیانه،خلاقیت و برخورداری از رفتار اخلاقی مبتنی بر اصول معنوی را ویژگی های شخصیت سالم می داند و معقتد است افرادی که خواستار خود شکوفایی هستند به نوبه خود نیازهای سطوح پایین تر شان (یعنی نیازهای جسمانی،‌ایمنی،تعلّق،‌محبت و احترام) را برآورده سازند آنان دچار بیمارهای روانی نیستند،آنان الگوهای بلوغ،پختگی و سلامتی هستند و با حداکثر استفاده از همه قابلیت ها و توانایی هایشان،خویشتن را فعلیت و تحقّق می بخشند.

می دانند چسیتند،کیسیتند و کجا می روند.به اعتقاد وی جوانان نمی توانند کاملاً خواستار تحقّق خود باشند،آنان احساس هویت نیرومند و استقلال ندارند،به رابطه عاشقانه پایدار نرسیده اند،امّا می توانند به سوی تحقّق خود پیش بروند و از خود ویژگی هایی نشان دهند که حاکی از توجه به بلوغ و سلامت روان باشد.

به اعتقاد مازلو ویژگی دیگر افراد خود شکوفا،‌ادراک صحیح از واقعیت عینی،شناخت عینی از موضوع ها و اشخاص پیرامون خود به همانگونه که وجود دارد و تشخیص ریاکاری و نادرستی است.شخصیت های ناسالم،‌جهان را با قالب ذهنی خویش ادارک می کنند و می خواهند به زور آن را به شکل ترس ها،نیازها و ارزش های خود درآورند.

ازسوی دیگر روان شناسان شناخت گرا ، براین باورند که شخص سالم،‌رویدادهای محیط را با استفاده از روش هایی تعبیر و تفسیر می کند که به احساس خوب (یا امید) می انجامند و او را قادر می سازند به اینکه برای حل مسائل زندگی خود مهارت های خاصی را به بکار برد.
وین دایر با پیش کشیدن بحثی تحت عنوان تصویر اشخاصی که نقاط ضعف شخصیت خویش را از بین برده اند معتقد است که این اشخاص همه چیز زندگی را دوست دارند،‌ازانجام هیچ کاری ناراحت نمی شوند،اوقات خود را با شکوه و شکایت،یا این آرزو که اوضاع طوردیگری باشد ،‌تلف نمی کنند.نسبت به امور زندگی احساس شور و هیجان دارند،خواست و توقع شان از زندگی تا حدّی است که دستیابی به آ‌ن برایشان امکان داشته باشد.وقتی افراد دیگری نزدیک چنین افرادی هستند ،‌در وجود آنان هیچگونه ناله و شکایت یا حتی آه های افسوس بار نمی بینند.در مهمانی ها یا در تنهایی،به سادگی به آنچه که در اطرافشان قرار دارد خود را سرگرم می کنند،تظاهر به لذت بردن نمی کنند، بلکه هر آنچه را که هست بطور خردمندانه می پذیرند و توانایی شگفت انگیز در لذت بردن از واقعیات دارند.اگر لازم باشد که اوضاع و شرایطی عوض شود، سعی در تغییر آن می کنند و از این تلاش و کوشش لذت می برند،به راستی دوستدار زندگی هستند و تا حد امکان ازآن بهره می گیرند.

نگرش کارل راجرز به الگوی شخصیت سالم،تصویر خوش بینانه ای از طبیعت انسان عرضه می کند که مضمون عمده آن این ست که شخص باید فقط بر تجربه ای که خود از جهان دارد متّکی باشد چرا که این تجربه تنها واقعیتی است که هر فرد می تواند بشناسد.به اعتقاد وی،ادراک آگاهانه از خویشتن و دنیای پیرامون است که شخص راهدایت می کند،نه نیروی ناآگاهی که در اختیار و به فرمان او نیست.تجربه هوشیار و آگاهانه زیربنای عاطفی انسان را می سازند و شخصیت سالم،اهمیت زمان حال و چگونگی ادراک آن،بیش از گذشته است.البتّه نباید منکر تأثیر رویدادهای گذشته بر شیوه نگرش کنونی شد زیرا رویدادها در میزان سلامت روانی انسان ها مؤثر واقع می شود،امّا تأکید عمده بر رویدادهای کنونی است نه آنچه در گذشته پیش آمده است.

راجرز برای شخصیت سالم ازخود پنداری مثبت و سالم سخن به میان می آورد و پذیرش احساسات،عزّت نفس،ارتباط خوب با دیگران،زندگی کامل در زمان حال،‌ادامه یادگیری چگونه آموختن،توانایی تصمیم گیری مستقل و خلاقیت را از خصایص شخص سالم بر می شمارد.

معیارهای سلامت روان

بر اساس نظر کارشناسان سازمان جهانی بهداشت،‌سلامتی نه فقط به فقدان بیماری و نقص عضو بلکه به حالت رفاه کامل جسمی،روانی و اجتماعی اطلاق می شود.بنابراین تعریف،سلامت روانی به عنوان یکی از معیارهای تعیین کننده سلامت عمومی شناخته می شود.فردی که از سلامت روانی برخوردار است،ضمن احساس راحتی و آسایش قادر است در اجتماع به راحتی و بدون اشکال به فعالیت بپردازد و ویژگی های شخصی وی در آن اجتماع،‌موجب خشنودی و رضایت است.
سلامت روانی و بدنی لازم و ملزومند.متخصّصان علوم تغذیه و پژوهشگران تناسب فیزیکی،بین سلامت روان و بدن با کیفیت تغذیه و میزان تحریک جسمی،‌ارتباط معناداری یافته اند.مطالعات زیستی ـ شیمیایی مغز انسان نشان می دهد که سلامت روان و ذهن،احتمالاً به منظم و متعادل بودن فعالیت های الکتروشیمیایی سلول های مغزی و دستگاه های عصبی بستگی دارد.
به سختی می توان کسی را یافت که متعادل،منطقی و آگاه به اعمال خود باشد.هر فرد در دوره هایی از زندگی خود دارای ویژگی هایی از قبیل شیدایی،افسردگی،اجتماعی بودن،بیگانگی،‌جست و خیز و انفعالی بودن است. بنابراین به شکلی رفتارهای غیر منطقی را تجربه می کند.تفاوت رفتارهای عادی و غیر عادی یک امر رتبه ای و درجه بندی شده است.برخی از مردم بیش از دیگران غیر منطقی هستند و بعضی دیگر چنان غیر منظقی هستند که در زمینه سازگار شدن با زندگی به کمک نیاز دارند.
همچنین فرانکل اراده معطوف به معنا را ملاک سلامت روان می داند.او نظریه معنادرمانی را برای درمان کسانی که زندگیشان بدون معناست معرفی می نماید.

در این نظریه،‌طبیعت انسان بر سه محور استوار است:آزادی اراده ،اراده معطوف به معنا و معنای زندگی.او معتقد است با آنکه در معرض شرایط بیرونی معیّنی هستیم که بر زندگی ما تأثیر می گذارد با این حال در انتخاب واکنش های خود نسبت به این اوضاع و شرایط آزاد هستیم.اراده معطوف به معنا و معنای زندگی به نیاز مداوم انسان به جست و جستجو نه برای خویشتن بلکه برای معنایی که به هستی ما منظور می بخشد ارتباط می یابد. هرچه بتوانیم از خود فراتر رویم و خود را در راه چیزی یا کسی ایثار کنیم انسان تر می شویم. مجذوب شخص یا چیزی فراسوی خودشدن معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سالم است.به اعتقاد فرانکل جوهر وجود انسان را سه عامل معنویت،آزادی و مسئولیت تشکیل می دهند.
برای دسترسی به سلامت روانی باید بپذیریم که در رفتار خود آزادی انتخاب داریم و این آزادی را به کار ببریم و مسوولیت انتخاب نیز با خودماست.

بنابراین سلامتی و عدم سلامتی روانی به مقدار زیادی ناشی از تجارب موفق و ناموفق در دوران تحصیلی و واکنش های معلمان و والدین نسبت به آنان است.

زمانی که شخصیت کودک شکل نگرفته،سال های نخست زندگی تحصیلی خود را آغاز می کند،‌در مسیر رشد و بالندگی قرار می گیرد و درطول بهترین سال های عمر خود،‌با عوامل مختلف مؤثر بر تحول شناختی،عاطفی و اجتماعی به کنش متقابل می پردازد که نتیجه اش همان چیزی است که به صورت جوان 19 ـ 18 ساله ای به جامعه تحویل داده می شود.
حال چنانچه این فرد به ویژگی ها و خصایص شخصیت سالم آشنا و در جهت کسب آنها تلاش کند،زندگی ای سرشار از امید،شادی،‌آرامش و همراه با موفّقیت خواهد داشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد