بیماریهای سایکوسوماتیک دستهای از بیماریها هستند که با علائم جسمی و تغییراتروانی همراهند و عوامل عاطفی، روانی و ذهنی به عنوان عوامل اصلی ایجادکننده آنهامطرحند. احساسات و عواطف کنترلنشده مانند خشم، نگرانی، هیجانهای طولانیمدتو ناامیدی، آثار نامطلوب نیرومندی بر کالبد انرژی دارند. برای مثال، خشم و ناامیدی ممکناست باعث نقصان پرانا در اطراف چاکرای شبکه خورشیدی و ناحیه شکمی و یا باعثانباشتگی پرانا در اطراف چاکرای شبکه خورشیدی و چاکرای جلویی قلب شوند. مورد اولبا تظاهراتی مانند: سوءهاضمه، اجابت مزاج شل و در طولانیمدت با زخمهای گوارشی یامشکلات کیسه صفرا بروز میکند. در مورد دوم بزرگشدن قلب یا سایر مشکلات قلبیمورد انتظار است. به نظر میرسد عواطف منفی در یک بیمار، باعث بروز یک نوع بیماری...
بقیه در ادامه مطلب
بیماریهای سایکوسوماتیک دستهای از بیماریها هستند که با علائم جسمی و تغییراتروانی همراهند و عوامل عاطفی، روانی و ذهنی به عنوان عوامل اصلی ایجادکننده آنهامطرحند. احساسات و عواطف کنترلنشده مانند خشم، نگرانی، هیجانهای طولانیمدتو ناامیدی، آثار نامطلوب نیرومندی بر کالبد انرژی دارند. برای مثال، خشم و ناامیدی ممکناست باعث نقصان پرانا در اطراف چاکرای شبکه خورشیدی و ناحیه شکمی و یا باعثانباشتگی پرانا در اطراف چاکرای شبکه خورشیدی و چاکرای جلویی قلب شوند. مورد اولبا تظاهراتی مانند: سوءهاضمه، اجابت مزاج شل و در طولانیمدت با زخمهای گوارشی یامشکلات کیسه صفرا بروز میکند. در مورد دوم بزرگشدن قلب یا سایر مشکلات قلبیمورد انتظار است. به نظر میرسد عواطف منفی در یک بیمار، باعث بروز یک نوع بیماری ودر بیمار دیگر باعث بروز بیماری دیگری میشود.
خشم و نگرانی شدید، کل کالبد انرژی را بیجان و فرد را مستعد ابتلا به تمام انواعبیماریها میکند. عواطف منفی، باعث آشفتگی تمامی کالبد انرژی میشوند؛ از این روتمامی ضعیف میشود. ممکن است شما خستگی و ضعف جسمانیای را که بعد ازعصبانیت شدید بروز میکند؛ تجربه کرده باشید. علت این امر تخلیه هر دو کالبد انرژی وجسمانی از پرانا یا انرژی حیاتی است که فرد را مستعد ابتلا به عفونت میکند. اگر ناخوشیمنشاء عاطفی داشته باشد؛ علاوه بر انرژی درمانی انجام مشاوره روانی هم ضروری است.طی کردن یک دوره شخصیتسازی و انجام منظم مراقبه برای غلبه بر تمایلات عاطفیمنفی توصیه میشود. با انجام مراقبه و دروننگری روزانه، فرد خودبهخود به آگاهی بیشتر وبلوغ عاطفی دست مییابد و توانایی وی در کنترل و هدایت عواطفش به شدت اصلاحمیشود. در نتیجه وضعیت سلامتی او به سرعت بهبود مییابد. توجه به این نکته ضروریاست که در اینگونه موارد انرژی درمانی، بهبودی ماندگاری ایجاد نمیکند؛ مگر اینکهحالات عاطفی مربوطه تغییر داده شود. این کار شبیه خاموش کردن آتشی است که بهطورعمدی افروخته شده است. بدون تلاش برای توقیف مجرم چه عاملی میتواند آتشافروز رااز اقدام دوباره، پس از نوسازی خانه باز دارد؟ تنها با رفعکردن ریشه بیماری، بهبودی دائمیمیتواند حاصل شود.
اختلالات روانتنى به طور ناگهانى به وجود نمى آیند بلکه ابتدا توسط نشانههایى مثل استفراغ، تپش قلب و رنگپریدگى ظاهر شده و استرسها و ضربههاى روحى به طور تدریجى روى فرد تأثیر مى گذارند و اثر تجمعى آنها سبب بروز بیمارى هاى سایکوسوماتیک مى شوند.
مکانیزمهاى ایجادکننده بیمارى هاى سایکوسوماتیک
1ـ سیستم عصبى مرکزى: این محور در مقابل استرس مقاومت مى کند. این نحوه مقاومت را سندرم سازگارى عمومى مى نامند. این محور سندرمى ایجاد مى کند به نام سندرم تطابق عمومى یا سندرم سلیه. اگر این محور در سیستم عصبى انسان وجود نداشت، انسان با کوچکترین استرس تلف مى شد.
2ـ سیستم عصبى خودکار: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک، ترشح اسید کلریدریک در معده بر اثر استرس شامل این حالت مى شود و تحت تأثیر سیستم عصبى اتونومیک است. اگر ترشح بى موقع اسید معده در اثر عامل استرسزا به مدتى زیاد تکرار شود، فرد مبتلا به زخم معده مى شود.
فرضیات موجود در رابطه با بیمارى هاى روانتنى
1ـ فرضیه استرس: طرفداران این فرضیه عامل بروز این بیمارى ها را استرس مى دانند. یک استرس ناگهانى و قوى یا چند استرس پشت سر هم به صورت تکرار شونده مى تواند بیمارى را بارز کند.
2ـ نظریه اختصاصى بودن: معتقدان به این نظریه مى گویند استرس تنها عامل به وجود آورنده نیست بلکه باید روانپویایى خاصى در شخص وجود داشته باشد و آن روانپویایى خاص با آزار و اذیت که براى فرد به طور دائم ایجاد مى کند بالاخره بیمارى سایکوسوماتیک را در فرد ایجاد خواهد کرد.
3ـ فرضیه آسیبپذیرى عضوى: طرفداران این نظریه معتقدند آسیبپذیرى عضوى از قبل باید در فرد وجود داشته باشد که تحت تأثیر عوامل مخرب، تشدید شده و باعث بیمارى روانتنى شود.
4ـ نظریه التقاطى: که شامل مجموعه سه نظریه فوق است. یعنى هم استرس، هم روانپویایى و هم آسیبپذیرى عضوى خاص، هر سه مى تواند در ایجاد و بروز بیمارى سایکوسوماتیک دخیل باشند.
انواع بیمارى هاى سایکوسوماتیک (روانتنى)
میگرن، سردردهاى تنشى، تهوع و استفراغ، کولیت مزمن (ورم مزمن روده بزرگ)، آسم، جوش و آکنه، واکنشهاى آلرژى، کهیر، کاهش قند خون، افزایش ترشح غدد داخلى، دیابت نوع دو، چاقى، فشار خون اساسى، بیمارى کروز قلب و افزایش ضربان قلب.
1ـ دستگاه گوارش: زخم معده و اثنى عشر از اختلالات روانتنى هستند. بر طبق نظریه روانپویایى، این افراد حالت تهاجمى داشته و زمانى که مقدارى از این تهاجم را بیرون مى ریزند و مقدارى دیگر را کنترل کرده در درون خود نگه مى دارند، این انرژى باقى مانده باعث ترشح اسید کلریدریک شده و در نتیجه ایجاد زخم در این ناحیه مى کند.
2ـ کولیت مزمن (ورم روده بزرگ): این حالت بیشتر در آدمهاى زودرنج و حساس که مقاومت در آنها ایجاد شده دیده مى شود. این افراد غالبا درونگرا هستند.
3ـ فشار خون: فشار خونى که علت قلبى و کلیوى و غددى دارند مورد نظر ما نیستند چون این فشار خون ثانوى به بیمارى هاى دیگرند. فشار خونى که علتى براى آن نداریم و غالبا ارثى است اصلى یا اسانسیل گفته مى شود. این افراد معمولاً انعطافناپذیر و کمالطلب هستند و این عدم انعطاف زمینه را براى فشار خون مستعد مى کند. البته باید این مسئله را به یاد داشت که عامل اصلى ارثى است اما عوامل روانى و استرس در بروز آن نقش مؤثر دارند.
4ـ بیمارى هاى تنفسى مثل آسم علاوه بر داشتن زمینه ارثى معمولاً در افرادى دیده مى شود که برونگرا، مهاجم و فکور هستند.
5ـ دردهاى استخوانى و مفصلى: ورم مفصل یا آرتریت روماتوئید، معمولاً از افراد پرکار، خوشقلب و خوشنیت که در باطن شخصیت متخاصم دارند دیده مى شود. ورم مفاصل زمانى بیشتر مى شود که خشم فروخوردهاى در فرد به وجود آید و وى جایى براى بروز این خشم نیابد.
6ـ دردهاى ستون فقرات و کمردردهاى روانتنى: ممکن است کمردرد بر اثر دیسک، ساییدگى مهرهها، تومورهاى نخاع و ستون فقرات باشد، این بیمارى ها چون علت عضوى دارند مد نظر نیستند. معمولاً دردهایى که در 3/1 بالاى مهرهها باشد مثل مهرههاى اول پشتى و گردن بیشتر در افرادى دیده مى شود که در انطباق خود با محیط پیرامونى دچار مشکل مى شوند و نمى توانند هیجانهایشان را با محیط تطبیق دهند یا به عبارتى copingهیجانى با محیط ندارند. این افراد داراى خلق پایین به صورت طولانى مدت هستند.
7ـ بیمارى هاى ناشى از غدد مترشحه داخلى و تغذیه: معمولاً بعد از وارد شدن استرسهاى یکنواخت و طولانى مدت به فرد، پرکارى تیروئید دیده مى شود. از علل مشکلات تغذیهاى هم مى توان به این نکته اشاره کرد که این افراد همیشه حالت تدافعى داشته و تعامل مناسب با محیط کار و خانه ندارند.
اختلالات در تغذیه
اختلالات غذا خوردن گروه وسیعى را در بر مى گیرد. از جمله کمخورى، انتخاب غذاهاى خاص براى خوردن، پرخورى، مشکلات جویدن و بلعیدن، عادتهاى عجیب در خوردن، رفتارهاى ناراحتکننده هنگام صرف غذا و ... . برخى از مسائل بالا مى توانند جدا سلامت جسمى فرد را به خطر بیندازند. در اینجا به دو نمونه از اختلالات غذا خوردن اشاره مى کنیم که در سطح جامعه شایعتر و بارزتر است.
1ـ بى اشتهایى روانى:
بى اشتهایى روانى به خوددارى مداوم از خوردن گفته مى شود. به نظر مى رسد این وضعیت از تمایل به لاغرى بیش از حد یا ترس از افزایش وزن ناشى مى شود تا عدم تمایل واقعى به خوردن. این بیماران در عین لاغرى خود را چاق تصور مى کنند و رژیم لاغرى را به خود تحمیل مى نمایند. بنابراین یکى از خصوصیات این بیمارى کاهش وزن شدید بیمار است. این افراد باید حداقل 15% وزن طبیعى خود را از دست بدهند تا بتوان تشخیص بى اشتهایى را بدهیم. این اختلال بیشتر در سنین بلوغ تا 30 سالگى مشاهده مى شود. یعنى از اوایل دوره نوجوانى تا اوایل دوره بزرگسالى. پیشرفت تحصیلى بالاتر از متوسط، کمالطلبى و ترس غیر واقعگرایانه از شکست، از خصوصیات این بیماران است.
علاوه بر کاهش شدید وزن امکان دارد دورههاى متناوب گرسنگى شدید پدیدار شود که در پى آن شخص اقدام به سوء استفاده از داروهاى لاغرى، لامینها و یا استفراغ مى نمایند. این گروه معمولاً به جمعآورى دستورالعملهاى آشپزى با تنوع غذاهاى رژیمى و مراجعه مکرر به متخصصان تغذیه علاقهاى خاص دارند. در هنگام غذا خوردن این افراد معمولاً با وسواس اقلام غذایى بشقاب خود را مرتب کرده و سعى در کنترل رفتار خود در مقابل دیگران دارند. به نظر مى رسد از هر صد هزار نفر 4/2 ـ 6/1 درصد به این اختلال مبتلا باشند. شانس ابتلاى دختران بیش از پسران است و معمولاً از سن 13 سالگى میزان شیوع این اختلال به سرعت افزایش یافته و در 17 یا 18 سالگى به اوج خود مى رسد. این افراد معمولاً حساس بى اثر بودن، واکنشهاى هراسى، اختلال در داشتن تصویر درست از خود، عدم اعتماد به نفس و خودباورى داشته و از نظر رفتارى امتناع از خوردن شکلى از روگردانى است که شیوهاى آموخته شده که به نوعى جلب توجه اطرافیان محسوب شده و توجه اطرافیان را به شخص معطوف مى کند.
2ـ پراشتهایى روانى:
پراشتهایى عبارت است از مصرف کنترل نشده و وسواسگونه و سریع مقادیر زیاد غذا در مدتى کوتاه. در پایان این دوره ناراحتى هاى جسمى مانند درد شکم یا احساس تهوع به وجود مى آید و بیمار در پرخورى خود دچار احساس گناه و افسردگى شده و به روشهاى غیر معمول با ایجاد استفراغ در صدد بیرون ریختن خوردههاى خود بر مى آید. از این طریق در معده و شکم احساس راحتى کرده و مى تواند دوباره بدون ترس از چاقى به خوردن ادامه دهد و دوباره دچار افسردگى بعد از پرخورى مى شود. پراشتهایى روانى به صورت پیوسته صورت نمى گیرد و معمولاً دورهاى است.
اکثر این بیماران وزن طبیعى دارند چرا که همیشه نگران وضع ظاهر و شکل بدن خود مى باشند. احداث دو دوره پرخورى در هفته به مدت سه ماه باید در فرد مشاهده شود. پراشتهایى معمولاً در اوایل جوانى شروع مى شود و در دخترها شایعتر از پسرهاست. در مدل رفتارى غذا نوعى تقویت است و پراشتهایى رفتارى تقویت یافته که موجب خشنودى فرد مى شود. به نظر مى رسد نوعى ارتباط میان افسردگى و پراشتهایى روانى وجود دارد.
8ـ بیمارى هاى زنان، آمنوره یا فقدان دوران قاعدگى: به وقفه یا عدم جریان عادت ماهیانه زنان به غیر از دوران حاملگى و یا یائسگى اطلاق مى شود. درد شدید موقع پریود است (البته یک سرى از دردها علل عضوى دارند که در اینجا مد نظر نیستند) این حالت بیشتر در دخترانى دیده مى شود که به نوعى به زن بودن خود معترض هستند، روحیه پرخاشگرى داشته و از موقعیت خود ناراضى هستند و یا در شرایطى به سر مى برند که یک استرس دائمى و یکنواخت به آنها وارد مى شود.
9ـ بیمارى هاى پوستى: از انواع این بیمارى ها مى توان کهیر و اگزما، آکنه، قرمزى پوست صورت، لیتوگویا که پوست سفید یا شیرى رنگ مى شود، پلادیا الکسى که موى صورت (در مردان) ابرو و یا موى سر به اندازه یک دایره کوچک مى ریزد. این افراد معمولاً از اعتماد به نفس کمترى برخوردارند و از موقعیت اجتماعى خود اطمینان کافى ندارند.
10ـ میگرن ـ سردردهاى مزمن یا سردردهاى تنشى: معمولاً در افرادى دیده مى شود که کمالطلب بوده، وظیفهشناس و مهربان هستند اما سرکوب حالتهاى خصمانه و خشم فروخورده باعث بروز این گونه سردردها مى شود.
11ـ بیمارى هاى قلبى و عروقى: این دردها معمولاً یک یا دو دقیقه طول مى کشد و در سمت چپ بدن به دست و گردن مى زند. این افراد معمولاً به علت فشارى که به دستگاه عصبى خود وارد مى کنند و دائم در حالت تلاش و کوشش هستند بدون آنکه به خود استراحت بدهند به این درد مبتلا مى شوند. این افراد سختکوش، جاهطلب، عجول و رقابتطلب هستند و بیشتر از افراد دیگر در معرض سکتههاى قلبى قرار دارند.
راههاى کنترل
بسیارى از مطالعات انجام شده وجود رابطه نسبتا قوى بین فشارهاى زندگى و مشکلات روانى را نشان مى دهند که بر حسب مفاهیم آمارى همبستگى آن 3 درصد است. بنابراین افرادى که دچار بیمارى هاى روانتنى مى شوند، فشارهاى روانى مهمتر و معنادارترى را نسبت به افراد سالم و بهنجار تجربه کردهاند.
عوامل کنترل کننده به دو دسته تقسیم مى شوند:
1ـ واکنش صحیح فرد در مقابل با استرسها مثل: روبهرو شدن با مشکلات و برخورد منطقى با آن، احساس مسئولیت در مورد تصمیماتى که مى گیرد، روشهاى کاهش استرس را بیاموزد، براى استراحت و فعالیتهاى خوشایند وقت بگذارد.
2ـ تغییر عوامل بیرونى و یا محیط زندگى: بهبود وضعیت اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نیز ارتقاى کیفى روابط حاکم بر افراد یک جامعه با همدیگر و تناسب هماهنگى مابین مردم و سنتهاى حاکم بر جامعه مى تواند در توسعه سلامت زندگى و روانى افراد اثربخش باشد.
81562051058گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.fars.eoo.ir