اُتیسم چیست ؟
اُتیسم اختلال رشد ذهنی پیچیده ای می باشد که معمولا در ۳ سال اول زندگی شخص ممکن است بروز کند . به نظر می رسد که یک اختلال در سیستم عصبی که باعث عدم عملکرد صحیح مغز می شود در ایجاد این بیماری مؤثر می باشد . این اختلال در بیماران اُتیستیک باعث می شود که مغز نتواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی به درستی عمل کند . کودکان و بزرگسالان اُتیستیک در...
بقیه در ادامه مطلب
در
اختلالات کنترل تکانه، بیماران در برابر تکانه ها یعنی سائق ها یا وسوسه
هایی که برای خود یا دیگری زیانبار است، قدرت مقاومت ندارند. گرچه ممکن است
آگاهانه درمقابل تکانه مقاومت بکنند یا نکنند و نیز ممکن است رفتارشان را
طرح ریزی بکنند. مبتلایان پیش از ارتکاب عمل دچار تنش یا تحریک فزاینده ای
می شوند و هنگام عمل احساس لذت، رضایت یا رهایی می کنند ولی ممکن است احساس
ندامت واقعی، سرزنش خویشتن و احساس گناه بکنند که احساس لذت آنها را از
بین می برد.
در متن تجدید نظر شده چاپ چهارم کتابچه تشخیصی و آماری
اختلالات روانی، شش طبقه اختلالات کنترل تکانه ذکر شده است که به گونه ای
دیگر طبقه بندی نشده اند. این شش طبقه عبارتند از:
اختلال انفجاری
متناوب، جنون دزدی، جنون آتش افروزی، قماربازی، بیمارگون، وسواس کندن مو و...
بقیه در ادامه مطلب
آلپورت، شخصیت را این گونه تعریف میکند: «شخصیت، سازمان با تحرک(زنده) دستگاه بدنی و روانی فرد آدمی است که چگونگی سازگاری اختصاصی آن فرد را با محیط تعیین میکند.» مقصود آلپورت از "سازمان با تحرک" این است که شخصیت، با این که همه عناصر تشکیل دهندهاش با هم ارتباط و پیوستگی و همکاری دارند، پیوسته در رشد و...
بقیه در ادامه مطلب
در واقع، کاربرد مکانیسمهای
ادامه مطلب ...هوش هیجانی مفهومی است که با هوش عمومی تفاوت دارد. به طور مثال افرادی هستند که دارای هوش (IQ) بالا هستند ولی از لحاظ اجتماعی قابلیت بالایی ندارند و قادر به کنترل هیجانات خود نیستند. فردی که توانایی بالا در حل مسایل ریاضی دارد، ممکن است از حل مسایل روزمره خود بر نیاید یا نشاط در زندگی نداشته باشد و در روابط بین فردی دچار مشکل باشد و در اجتماع از انعطاف پذیری لازم برخوردار نباشد. این افراد احتمالا در ...
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...اختلالات ساختگی، اختلالاتی هستند که بیماران به قصد گرفتن نقش بیمار به خود، بهطور عمدی و آگاهانه علایم جسمی یا روانشناختی را تقلید میکنند. در این اختلالات، بیماران بهطور ارادی علایم اختلالات طبی یا روانی را ایجاد و سابقه و علایم بیماری را تعریف میکنند. تنها هدف مشخص، احراز نقش بیمار بدون انگیزهای خارجی است. اغلب، بستری شدن، هدف اصلی و روش زندگی آنان محسوب میشود. این بیماران گاهی...
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...میلیون ها نفر در سراسر جهان مبتلا به اختلالات روانپزشکی مختلف هستند و احتمالا تاکنون با بسیاری از این اختلالات از طریق روزنامه ها، رادیو و تلویزیون، فیلم های سینمایی، مطالعه و... تا حدودی آشنا شده اید و یا حداقل نام شان را شیده ایم، مانند: «افسردگی»، «اضطراب»، «وسواس»، «شیزوفرنی»، «اسکیزوفرنی» و... اما در این میان بعضی بیماری های روحی و روانی هستند که هم نام و هم ماهیت عجیب و غریبی دارند و حتی بسیاری از پزشکان به خاطر نادر بودن یا موردی بودن بروز اینگونه از بیماری ها، با آنها آشنا نیستند و یا ...
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...یکى از شایع ترین اختلالات و بیمارى ها در جامعه است و متخصصان روان شناسى و روان پزشکان تعاریف گوناگونى را از این بیمارى ارائه داده اند. این بیمارى که حدود ۲ تا ۳ درصد از جمعیت را گرفتار خود مى کند شامل فکر، احساس یا تصورات عود کننده و مزاحم براى شخص است که در او ایجاد اضطراب مى کند. در نتیجه تعادل فرد به دنبال این بیمارى به هم مى خورد و او در سازگارى با محیط دچار مشکل مى شود.
از نظر روانکاوان نیز وسواس یک بیمارى ناخودآگاه است که ...
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...عقاید فروید در زمینه ماهیت ساختاری شخصیت، در اوایل کارش با آنچه که بعدا مطرح کرد تفاوت دارد. در ابتدای کار، او شخصیت را با توجه به سطوح آگاهی، مورد توجه قرار داده و آن را شامل بخشهای هشیار، نیمههشیار و ناهشیار میدانست. هشیار، شامل تمام احساسها و تجربههایی است که در هر لحظه معین از آنها آگاهیم. برای مثال هنگامی که شما این واژهها را میخوانید ممکن است نسبت به ...
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...خودبیمارانگاری عبارت است از اختلالی که در آن فرد قویاً اعتقاد دارد که مبتلا به یک بیماری جدی یا مرگبار است، علیرغم این که معاینات و بررسیهای پزشکی کامل و همه جانبه هیچ مشکلی را نشان ندادهاند. فرد معمولاً در مورد بیماریها، تشخیص و درمان آنها اطلاعات زیادی کسب میکند زیرا به پزشکان زیادی مراجعه کرده و تحت بررسیهای زیادی قرار میگیرد. در علم روانپزشکی به شخصی که از سلامت بدنی برخوردار است و در عین حال خود را بیمار می انگارد هیپوکندریاک یا همان خود بیمار انگار گویند.تشخیص این حالت زمانی صورت می گیرد که شخص طی حداقل شش ماه علیرغم اطمینان خاطر از لحاظ پزشکی ، خود را متقاعد نموده که بیمار است و یا می ترسد که بیمار باشد.این ترس از بیماری یا ابتلا ء به نشانه های آن ، ناخوشایند است و تاثیر منفی در روند عادی زندگی روزانه فرد دارد و نهایتا منجر به آزمایشات کلینیکی یا درمان می شود.حتی ممکن است بیمار موقتا بپذیرد که توضیح فیزیکی برای علائمی که وی بروز می دهد وجود ندارد. اصطلاحا هیپوکندریاک به فردی گفته می شود که گمان می کند بیمار است «یا تنها» تصور می کند علائمی از بیماری دارد اما واقعا هیپوکندریا یعنی نگرانی مفرط در باره سلامتی ، مانند هر تشخیص بالینی دیگر جدی است.این حالت باید «تشخیص مثبت» داده شود بدین معنا که تنها رفع ظن بیماری جسمی ...
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...وقتی موضوع تحصیل بچهها به میان میآید، پدر و مادران اغلب افراط یا تفریط را پیشه میکنند؛ یا نسبت به این مسئله بیتوجه هستند یا بیش از حد نگران.
چگونه میتوانیم بهطور همزمان به موفقیت و رشد و شکوفایی فرزندانمان کمک کنیم؟ متخصصان به ما کمک میکنند تا به شکل درست در این زمینه رفتارکنیم.
● کمک به علاقه کودک به یادگیری
کودک از همان اوان کودکی، میل به یادگیری را نشان میدهد؛ بدنش را لمس میکند، و بعد اشیایی که در اطرافش وجود دارند را در دستانش میگیرد. اولین نقشی که والدین در این زمینه دارند این است که به این کنجکاوی طبیعی کمک کنند. این کمک خیلی زود از سنین بسیار پایین آغاز میشود. دونالد وینیکوت، متخصص اطفال و رواندرمانگر انگلیسی از یک بازی که آنرا «معرفی اشیاء» مینامد، صحبت میکند: اشیاء را به کودک نشان میدهید و در عین حال نام آنها را همراه با لبخند بر زبان میآورید، سپس به او اجازه میدهید آنرا در دستانش بگیرد. بعدها وقتی کودک بزرگتر شد مثلا طی سفر یا بازدید از موزهها او را به فرهنگ علاقهمند میکنید...
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...ضمن عرض تسلیت به بازماندگان فاجعه ی جانگداز زلزله ی اخیر در استان آذربایجانشرقی ( اهر ، هریس و ورزقان ) این مطالب تقدیم می گردد.
آسیب، جزئی از زندگی همه انسانهاست. در گذشته میزان آسیبپذیری انسان بسیار بیشتر از امروز بوده است. با اینکه فنآوری جدید و پزشکی میزان آسیب را کم کردهاند، هنوز هم تجربه آسیب اجتنابناپذیر است. رویدادهای بد به کرات اتفاق میافتند؛ سهام ما تنزل میکند، افرادی که دوست داریم ما را طرد میکنند و هزاران اتفاق ناراحتکننده دیگر، اما ما معمولا برای بسیاری از این صدمات آمادگی داریم و یا حداقل راههایی را برای کاستن از این ضربهها داریم. با این همه، گاهی اوقات برای افراد حوادث بینهایت ناراحتکننده اتفاق میافتند. حوادثی که فراتر از ناامیدی و بدبیاری عادی هستند، اتفاقاتی نظیر قرار گرفتن در شرایط تهدیدکننده زندگی مثل حوادث خیلی وخیم یا آتشسوزی، تجاوز جنسی، دیدن یک قتل و حوادثی که برای نزدیکان فرد اتفاق میافتد، بلایای طبیعی مثل زلزله و فجایع ساخته انسان مثل جنگ. بسیاری از اوقات این حوادث در قالب کابوسهای شبانه، بازگشت به گذشته و تفکراتی که ناخواسته هستند و نمیتوان آنها را پس زد، ظاهر میشوند. در چنین مواردی ممکن است فرد دچار اختلال استرس پس از سانحه شده باشد.
اختلال استرس پس از سانحه یکی از اختلالاتی است که بعد از مواجه شدن فرد با واقعه اسیب زا مانند جنگ وزلزله و تصادف شدید و تجاوز و ادم ربایی بروز کند. اگر شاهد اسیب جسمانی و مرگ غیرمنتظره یکی از عزیزان خود باشبم می تواند باعث این اختلال شود. شروع علایم حداقل 1 هفته و حداکثر 30 سال پس از سانحه می باشد. شابعترین سن ابتلا اوایل بزرگسالی و زنان نسبت به مردان اسیب پذیر تر هستند. علایم اصلی این اختلال: یاداوری و...
بقیه را لطفاً در ادامه مطلب بخوانید....
ادامه مطلب ...ضمن عرض تسلیت به بازماندگان فاجعه ی جانگداز زلزله ی اخیر در استان آذربایجانشرقی ( اهر ، هریس و ورزقان ) این مطالب تقدیم می گردد.
هر سال در مناطق مختلف دنیا سوانح طبیعی باعث به بار آمدن ضایعات جانی، روانی و مالی جبران ناپذیری می شود . این سوانح که عمدتاً شامل پدیده هایی مانند سیل، زلزله، طوفان، آتشفشان، خشکسالی و ... است. از نظر وقوع و میزان خسارت ها در نقاط مختلف جهان یکسان نیست. به هر حال، تلاش های گسترده ای جهت دستیابی به راهکارهای عملی و علمی برای کاهش آثار بلایای طبیعی صورت گرفته است بطوریکه سازمان ملل متحد، دهه 1990 میلادی را دهه کاهش اثرات بلایای طبیعی نامگذاری کرده و فعالیتهای وسیعی در این زمینه صورت پذیرفته است. بررسی همه جانبه آثار سوانح طبیعی در گذشته نشان می دهد که بیش از نیمی از این ضایعات و خسارتها از پدیده ز لزله ناشی می شود . بشر با توجه به خرابی ها و تلفات زیاد در زلزله های شدید و مخرب گذشته، همواره تصور دهشتناکی از...
بقیه را لطفاً در ادامه مطلب بخوانید....
ادامه مطلب ...تصویرسازی ذهنی شامل استفاده از تخیل برای خلق مناظر، صداها، بوها، مزهها، یا حسهای دیگری میشود که نوعی رؤیت هدفمند را میسازد. تصویرسازی ذهنی یک تکنیک مدیتیشن است که تأثیرات جسمی و روانشناختی دارد. در جریان این تکنیک، آرمیدگی ذهن و جسم با کاهش ضربان قلب، کاهش فشار خون و تغییر در امواج مغزی اتفاق میافتد. تصویرسازی ذهنی میتواند درد را کاهش داده به تأثیر داروها کمک کند و احساس بیمار را بهبود بخشد. این شیوه را همراه با درمان استاندارد در افراد مبتلا به سرطان و بیماریهای دیگر مورد استفاده قرار میدهند. از این تکنیک برای کار با بیماران دچار فوبیا و افسردگی، کاهش استرس، اضطراب و افسردگی، کاهش فشار خون، کنترل درد، افزایش انگیزه، بهبود آرمیدگی، افزایش کنترل بر زندگی فردی، بهبود روابط و حتی برای کمک به افراد در ترک سیگار استفاده میشود.
تاریخچه تصویرسازی ذهنی
این
باور که تصویرسازی ذهنی میتواند به شفای بیماریها کمک کند، باوری بسیار
قدیمی است. تصویرسازی تقریباً در همه فرهنگهای دنیا به عنوان یک ابزار
درمانی مورد توجه بوده و در بسیاری از مذاهب نیز مطرح شده است. مثلاً
سرخپوستان ناوایو دارای شکل مفصلی از تصویرسازی هستند که فرد را ترغیب
میکند خود را سالم «ببیند». برخی میگویند که قدمت این تکنیکها به
بابلیها، یونانیها و رومیهای باستان میرسد. مصریان و یونانیهای
باستان، و نیز ارسطو و بقراط پدر پزشکی نوین، بر این باور بودند که
تصویرهای ذهنی در مغز ارواحی را آزاد میکنند که قلب و بخشهای دیگر بدن را
برمیانگیزند. آنها همچنین باور داشتند که یک تصویر ذهنی قوی از بیماری
برای ایجاد نشانههای آن کافی است. تصویرسازی ذهنی قرنها به عنوان یک
درمان طبی مورد استفاده قرار میگرفته است. شواهد ثبت شدهای وجود دارد که
راهبان تبتی در قرن 13 و 14 با مدیتیشن و تصویرسازی کار میکردند که مجسم
کنند بودا بیماریها را شفا میدهد.
سیمونتونها در سال 1978 به این درمانها با انتشار کتاب پرفروشی به نام «بهبودی دوباره» معروفیت بخشیدند. در این کتاب تجربیات آنان در درمان بیماران سرطانی با تصویرسازی و درمانهای دیگر تشریح شده است. در حال حاضر از تصویرسازی ذهنی در کلینیکهای مراکز پزشکی و بیمارستانهای منطقهای استفاده میشود. این روش را اغلب با درمانهای روانشناختی دیگر ترکیب میکنند.
تکنیکهای تصویرسازی ذهنی
این
روشها شامل تکنیکهای تشخیص و ارزیابی بر مبنای تصویرسازی ذهنی، روشهای
آرمیدگی، درونبینی، فراخوانی و تکنیکهای پایگاهسازی در ذهن میشود. یک
تجربه تصویرسازی ذهنی مانند رویاپردازی است به استثنای این که لازم نیست
«صبر کنیم» تا ناهشیار، رویا یا آن موضوع را ایجاد کند. هر زمان که بخواهیم
میتوانیم رویایی ایجاد کنیم که به موضوع دلخواه ما مربوط باشد. اگر
بخواهیم تصویرسازی ذهنی را برای صدمات عاطفی یا مشکلات جسمی به کار بریم،
میتوانیم از شیوههای دینامیک استفاده کنیم.
یکی از معروفترین تکنیکها، کار با «کف دست» است. این تکنیک شامل قراردادن کف دستها روی دو چشم و تجسم رنگی میشود که شما با اضطراب یا استرس تداعی می کنید (مثلاً قرمز) و بعد آن رنگ که با آرمیدگی و آرامش تداعی میشود (مانند آبی). تجسم یک رنگ آرامش بخش باعث میشود شما احساس آرمیدگی کنید و سلامتی و احساس بهبودی را در شما تقویت میکند. در دیگر تکنیکها از تصویر استفاده میشود مانند تجسم یک توپ از انرژی شفابخش ملایم که در قفسه سینه شکل میگیرد و همراه با تنفس در سراسر بدن گسترش مییابد. بسیاری از شیوهها شامل تصویرسازی از خود در یک منظره آرامشبخش به...
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید...
ادامه مطلب ... علمی و عملی از حدود دو
قرن اخیر کشف گردیده است، نظریات متفاوتی از ماهیت هیپنوتیزم و نحوه پیدایش آن به
توسط متخصصین ارائه شده که در زیر عمدهترین آنها بررسی میشود. هیپنوتیزم شاخهای از علم روانشناسی
است که در آن به وسیلهٔ تلقین، شخص از حالت
هوشیاری خارج میشود و تحت تسلط شخص هیپنوتیزور در میآید. هیپنوتیزم یا به طور
دقیقتر هیپنوز موجب تسلط دیگری بر فرد نمی شود بلکه دیگری با ضمیر ناخودآگاه آدمی
به مکالمه و القای تلقینات می پردازد. همه ی هیپنوزها نحوی خودهیپنوتیزم است و
هیپنوتیزور خارجی فقط مامای هیپنوز از درون انسان استو آن را می زایاند.همة مکاتب
و عرفا به نحوی با هیپنوز درگیر بوده اند . ضمیر ناخودآگاه تنها یک تئوریست که
توضیح حقایق روی آن سوار می شود.هیپنوتیزور نمی تواند هرآنچه دوست داشت به سوژه
تلقین کند. هیپنوتیزم یک امر خارقالعاده نیست.و کارایی عجیب و غریب ندارد. اگر هم
اثار غریبی داشته باشد در عده ی کمی دارد و خیلی قابل تکرار و تایید نیست لذا از
منظر علم رسمی پاره ای غرایب مشاهده شده در هیپنوز قابل اعتبار و برداشت کلی
نیستند. ( مبحث شستشوی مغزی البته در این وادی مطرح است ولی میزان پایداری این
کارها باید بیشتر ارزیابی شود.)هیپنوز خواب نیست. امواج مغزی در این حالت با امواج
مغزی حالت خواب در بسیاری موارد فرق می کند. از یک منظر هیپنوز با تلقین معمولی هم
فرق دارد چرا که مناطقی که بر اثر تلقین تحریک می شود با مناطق تحریک شده هنگام
هیپنوز متفاوت است. در طی این فرآیند، شخص هیپنوتیزور قادر است هر آنچه در نظر
دارد به شخص هیپنوتیزم شده القا کند زیرا در این حالت تلقینات هیپنوتیزور بجای
حواس بدن عمل میکند و ضمیر ناخودآگاه انسان را تحت کنترل خویش قرار میدهد
تاریخچه
نظرات زیادی دربارهٔ اینکه چه کسی هیپنوتیزم را
شروع کرد، وجود دارد. هندوهای هند ادعا می کنند که آنها این شیوه را بنیان نهادند
و از آن به عنوان یک دارو برای سلامتی استفاده کردند. امروزه این یکی از کاربردهای
اصلی هیپنوتیزم است و به روانشناسی مربوط میشود. اما پیشرفتهای مهم هیپنوتیزم در
سال ۱۸۴۲، هنگامی که جیمز برید (James Braid)
شروع به بررسی بیشتر آن کرد، رخ دادند. او که «پدر هیپنوتیزم جدید» نامیده میشود
اعتقاد نداشت که خواب مغناطیسی باعث هیپنوتیزم میشود و فکر می کرد که خلسهها فقط
یک «خواب عصبی» هستند. وی در سال ۱۸۴۳ یک کتاب دربارهٔ این موضوع به نام «نوریپنولوژی» نوشت. برخی مسمر را پدر
هیپنوز می دانند. می گویند راسپوتین وزیر پرنفوذ دربار روسیه تزاری از این روش در
قربانیان خود استفاده می کرده است.کشیش آبه فاریا نیز از متقدمین این روش است.
مسمر در دوره ی اوج نظریه پردازی در باب مغناطیس این پدیده را ناشی از مغناطیس
حیوانی می دانست. بعدها روش او توسط شورایی مرکب از بنجامین فرانکلین و گیوتین و
... مردود دانسته شد چرا که این افراد فقط علوم ریاضی و فیزیک و طب کلاسیک را علم
میپنداشتند. میلتون اریکسون آمریکایی هیپنوز علمی را خیلی توسعه داد. المان نیز در
توسعه هیپنوز با روش متفاوتی کوشید.( ref:فرزان کمالی
نیا از استادانش و کتب مربوطه - عضو انجمن تخصصی هینوتیزم ایران)
روش ها
هیپنوتیزم به دو صورت خودهیپنوتیزم و دگرهیپنوتیزم قابل اجرا است. از فواید
هیپنوتیزم میتوان درمان بسیاری از ناراحتیهای روانی را نام برد. بهخصوص در
هنگام خودهیپنوتیزم، که شخص میتواند بهوسیلهٔ تلقین، تغییرات مثبتی را در کردار و روحیات خود پدید آورد.
البته خود هیپنوتیزم دارای خطراتی هم هست؛ به این صورت که اگر بدون آگاهی و
اطلاعات کافی و با روشهای نادرست انجام پذیرد، میتواند اثرات بسیار مخربی بر روی
روان انسان به دنبال داشته باشد. هیپنوز معمولا خطرناک نیست. برخی میگویند در
نارسایی مزمن قلبی انجام نگیردو در برخی موارد مثل افراد با شخصیت مرزی یا
بردرلاین و اسکیزوفرن و نیز وسواسی گفته می شود صورت نگیرد به دلایل مختلف.
استفاده ار هیپنوز برای سرگرمی هم به عقیدةهیپنوتراپیست ها کنتراایندیکه یا ممنوع
است.و کلاً هیپنوتیزم نمایشی را جایز نمی دانند.
سه فاکتور مهم در هیپنوتیزم
عبارتند از تمرکز فوق العاده فکر، انفکاک و تجزیه (جدا شدن ذهنی از محیط پیرامون)،
تلقین (چرا که اساس هیپنوتیزم تلقین به نفس است).
میتوان گفت هیپنوتیزم = تمرکز + اعتقاد + انتظار + تصور + ارتباط
برای انجام موفقیت آمیز
دیگر هیپنوتیزم باید هفت گام زیر به صورت متوالی و دقیق اجرا گردد:
۱- مناظره اولیه، بهتر آماده کردن ذهن بیماری pretalk ۲- انجام آزمونهای هیپنوتیزم از تکنیکهای عمیقسازی
مثل آزمون چشک اشپیگل ۳- کانونی کردن توجه (تمرکز ذهن) ۴- القای خواب هیپنوتیزم
۵- استفاده از تکنیکهای عمیق سازی۶- تسهیل پاسخهای ناخودآگاه۷- تصدیق خلسه، ارائه
تلقینهای بعد از هیپنوتیزم و خروج از خلسه
هنگام استفاده از واژه ی مناسب خلسه دقت شود مطالب با موهومات اشتباه نشود. هرچند لفظ خلسه از لفظ trance که از بهت و ترس احتمالا می آید بهتر باشد. و خلسه ی عرفانی و احساس خروج روح از بدن احتمالاً از هیپنوز جدا نیست.(فرزان کمالی نیا) المان برای هیپنوز چند مرحله تصور می کند - وقتی فقط چشم ها را می بنیم حالت هیپنوئیدال است بعد وارد فازهای عمیقتر می شویم و یکی از فازهای عمیق هیپنوتیزم به نام سمنامبولیسم نام دارد(سمنامبول خدای خواب در یونان است) - از هیپنوز در age regration یعنی بازگشت به سنین عقب تر(پس روی سنی) و حتی چند صد سال قبل و پیشروی سنی استفاده می شود البته بازگشت چندصد سال به عقب لزوماً مؤید تناسخ نیست و این مسایل در حد تئوری است و دقیق نیست. استفاده از هیپنوز در اعتراف گرفتن از زندانی ها و دروغ سنجی معتبر نیست. هرچند گاهی نتایج مفید علم و گاهی نتایج نادرست می دهد. به طور کلی خیلی نمی توان به این مطالب اعتبار کرد. (از فرزان کمالی نیاو ایشان از از کتب و استادان انجمن هیپنوتیزم علمی)
روشهای مختلفی برای القای هیپنوز وجود دارد. روش تثبیت چشم - روش کیاسون- روشpmr یا شل کردن پیشرونده ی عضلانی- و.... از هیپنوز برای کنترل درد و درمان چاقی و... استفاده می شود البته هیپنوز مفید است ولی معجره نمی کند. کودکان ۸ تا ۱۲ سال بهتر هیپنوز می شود و در سنین بالای ۶۵ هپینوتزیم پذیری کم می شود. افراد از لحاظ هیپنوتیزم پذیری ۴ گروهند. ۷درصد که نباید هیپنوز شوند یا هیپنوز نمی شوند نظیر عقب ماندگان ذهنی- هفت درصد دیونیسین هستند و استعداد بالایی در هیپنوز دارند.۲۰ درصدآپولونین بوده به سختی هیپنوز می شوند.و درصد بالایی ادیسین هستند یعنی در اواسط طیف hypnotismability قرار دارند.(از دروس انتجن هیپنوتیزم ایران - نگارنده فرزان کمالی نیا)
هیپنوز دو گونه است هیپنوز سمپاتیک که با تحریک است و در رقصهای برخی بومیان افریقا و سرخپوست و مناطق مختلف حتی جنوب ایران در واقه از این روشها استفاده می شود(رضا جمالیان) و هیپنوز پاراسمپاتیک که تون پاراسمپاتیک و آرامش را بالا می برد . در هیپنوز برای هنگ کردن وبای پس نمودن و عبور از کریتیکال فاکولته یا کریتیکال فاکتور یا جاجمنت فاکتور و ضمیز خودآگاه و رسیدن به ضمیر ناخودآگاه از روشهای مختلف از جمله کانفیوژن و ... استفاده می شود.
روش کیاسون
یکی از روشهای هیپنوتیزمی رایج در علم هیپنوتیزم روش کیا سون است. این روش ابتکار
دکتر سیمون کیاسون ( Simon Chiasson) متخصص
بیماری های زنان و زایمان اهل شهر یونگستون ایالات اوهایو آمریکا ( Youngeston Ohio) است , اما دگرگونی در آن برای پزشک یا درمانگر به گونه ای که
کاربرد آن راحت تر باشد مجاز است.
دستور کار (Instruction)
به بیمار یاد دهید دستش رامستقیما روبروی صورتش قرار دهد به گونه ای که فاصله دست
با بینی تقریبا سی سانتیمتر ( برابر با دوازده اینچ ) وآرنج قدری خمیده باشد, پشت
دست به طرف صورت و همه انگشتان در کنار هم قرار گیرند ( انگشتان باز نباشد ).
گفتار یا خطابه (Discourse)
من و شما هر دو به انگشتان دست شما نگاه می کنیم، بزودی می بینیم پرش هایی در انگشتان
دست شما شروع و انگشتان دست شما از هم فاصله می گیرند و باز می شوند , و دستتان
شروع به حرکت به سوی صورتتان می کند . تا زمانی که چشما نتان باز است فقط به پشت
دستتان متمرکز باشید , بزودی می بینید که دستتان به...
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید...
ادامه مطلب ...شادابی،نشاط،لذت بردن از زندگی و هدفمندی مستلزم داشتن شخصیت سالم است.
از
طریق آشنایی با معیارهای سلامت روان و تطابق آن با ویژگی های شخصی،تعامل
با دیگران و محیط پیرامونی اندکی می توانیم عوامل آسیب زا به شخصیت سالم را
شناسایی و با اصلا ح آنها،در کسب شخصیت سالم تلاش کنیم.
سلامت روانی و
جسمانی خواست همه انسانهاست و همه در تلاشیم شخصیت های سالمی در زندگی
برای برقراری مناسبات سالم انسانی پیدا کنیم.امّا آیا تاکنون اندیشیده اید
که چه فردی ازشخصیت سالم بهره مند است.
گوردن آلپورت یکی از نخستین
روان شناسی بود که توجه خود را به شخصیت سالم معطوف داشت.از نظر وی افراد
سالم در سطح معقول و آگاه عمل می کنند،از قید و بندهای گذشته آزادند و از
نیروهایی که آنها را هدایت می کنند کاملاً آگاهند و می توانند برآنها چیره
شوند.راهنمای اشخاص بالغ ، زمان حال ،هدف ها و انتظارهایی است که از آینده
دارند.جنبه بنیادی شخصیت آدمی را مقاصد سنجیده و آگاهانه (امیدها و
آرزوهای او) تشکیل می دهد.این هدف ها،انگیزه شخصیت سالم قرار می گیرد و
بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسان هستند. وجود آدمی برداشتن هدف
های دراز مدت استوار است و انسان را از حیوان،کودک را از سالمند و در اکثر
موارد شخصیت سالم را از بیمار متمایز می کند.
از نظر آلپورت ،انسان های سالم نیاز مداومی به تنّوع ،احساس و درگیری تازه دارند،کارهای روزمره و عادی را کنار می گذارند و درجست و جوی تجربه های تازه هستند.ماجراجو هستند،خطر می کنند و چیزهای تازه کشف می نمایند.
همه این فعالیت ها ایجاد تنش می کند و در هر صورت تنها از راه تجربه ها و
خطرهای تنش زاست که بشر می تواند ببالد.نگاه شخص سالم به آینده او را پیش
می راند و این نگرش با هدف های خاص خود شخصیت را یگانه می سازد و سبب
افزایش میزان تنش او می شود.
از دیدگاه آلپورت،گسترش مفهوم
خود،ارتباط صمیمانه خود با دیگران،امنیت عاطفی،ادارک واقع بینانه،مهارت ها و
وظایف و عینیت بخشیدن به خود و فلسفه یگانه سازندگی هفت معیار شخصیت سالم
است.
ازسوی دیگر اریک فروم معتقد است که...
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
شخصیت یعنی مجموعهای از رفتار و شیوههای تفکر و هیجانی شخص در زندگی روزمره که با ویژگی های بی همتا بودن، ثبات(پایداری) و قابلیت پیش بینی مشخص میشود.
به عبارتی دیگر مجموعه الگوهای رفتاری که برای شخص جا افتاده اند و بصورت مستمر می توان این الگوهای رفتاری را در زندگی آنها دید بصورتیکه می توانیم در برخورد با یک مساله نحوه رفتار شخص را با توجه با الگوی رفتاری که از او می شناسیم پیش بینی کنیم( قابل توجه کسانیکه می خواهند شخصی را به عنوان همسری انتخاب کنند) مشخص کننده شخصیت فرد مورد نظر است. باید توجه کنیم که این الگوها مربوط به تمام عمر شخص بوده و ناشی از یک اختلال دیگر روانپزشکی دیگر نمی باشد و همچنین نباید در اثر مصرف دارو یا مواد خاصی و یا سایر بیماریها ایجاد شده باشد.
از این تعریف این نکات قابل استنباط است:
بی همتایی و تفاوت:
شخصیت یک فرد بیهمتاست و با وجود بعضی مشابهتها، دو شخصیت یکسان و همسان وجود ندارد.
ثبات داشتن و پایداری:
اگر چه افراد در شرایط و محیط های گوناگون، ظاهرا رفتارهای متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان (مثلا چندین دهه) رفتار و همچنین شیوه تفکر آن ها دارای یک ثبات نسبتا دائمی است.
قابلیت پیش بینی:
با توجه و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص میتوان سبک رفتاری و تفکری آنها را با احتمال زیاد پیش بینی کرد. قابلیت پیش بینی رفتار با "ثبات در رفتار" رابطه متقابل دارد.
اختلال شخصیت چیست؟
آیا تا به حال کسی را دیدهاید که در برابر یک انتقاد ساده، واکنش خشمگینانه شدیدی داشته باشد؟
آیا از خود پرسیدهاید که:
چرا بعضی از افراد انواع "خال کوبی" را روی پوست خود دارند؟
چرا بعضی از افراد برای خود، خانواده و ... برنامه ریزی سختگیرانه دارند، به صورتی که در شرایط بحرانی هم حاضر به تغییر آن نیستند؟
اختلالات شخصیتی گروهی از حالات روانی می باشند که بیماری نبوده، بلکه شیوه های رفتاری هستند. خصوصیات این اختلالات عبارتند از:
* الگوهای رفتاری نسبتاً ثابت، انعطاف ناپذیر و ناسازگار که به بروز مشکلاتی در ارتباط برقرار کردن با دیگران و مشکلات شغلی و قانونی منجر می گردد.
* افراد دچار این حالات تصور می کنند که الگوهای رفتاری شان طبیعی و صحیح است.
* شخصیت این افراد در برخورد با موقعیتهایی که واکنش با آن ها مستلزم تغییرات و تصمیمات جدید است، ناسازگارمی باشد، یعنی تفکر و رفتار انعطاف ناپذیری از خود بروز میدهند.
بنابراین، اختلال شخصیت یعنی رفتارهای ناسازگار و...
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید...
ادامه مطلب ...وسواس هنگامی غیر عادی
محسوب می شود که شخص مبتلا به آن می فهمد که فکری که او را به خود مشغول کرده
بسیار قوی است و سعی می کند که آنرا از خود دور سازد ولی چون قادر نیست احساس می
نماید که فکر مذکور بر او مسلط شده است . وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا
مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه
است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبتبه شخصیتخود بوده از غیر عادى و نابهنجار
بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مىدانند
که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال
مىسازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است. روانکاوان نیز وسواس را
نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىکنند و آن را حالتى مىدانند که در آن،
فکر، میل، یا عقیدهاى خاص، که اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود
مىگیرد، آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامىدارد که
حتى رفتارى را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا
افکار خودآگاه است اما نمىتواند از قید آن رهایى یابد. وسواس به صورتهاى مختلف
بروز مىکند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مىشود :
اجتناب؛ تکرار
و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد
و لجاجت.
علائم دیگر:در
مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى،
درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانهگیرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهایى،… متجلى مىشود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مىدهد
که نکند دیوانه شده باشد. اشخاصی که مبتلا به وسواس هستند اعتماد به نفس
ندارند و خود را موجودی بی ارزش و ناچیز می شمارند. ولی چون نمی توانند افکار
وسواس را دور اندازند. بیشتر احساس مقاومت می کنند.
به طور کلی وسواس شامل ...
فکر، احساس، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار شامل، رفتاری آگاهانه و عودکننده است که به آن O.C.D یا obsessive compulsive disorderیا اختلال وسواسی اجباری می گویند.
ریشه بیماری وسواس اضطراب است و به ۲ شکل فکری و عملی بروز می کند.
افرادی که دچار افکار وسواسی هستند، دچار اضطراب می شوند که با انجام عمل وسواسی اضطرابشان کاهش می یابد و چنانچه فردی در مقابل انجام عمل وسواسی مقاومت کند، اضطرابش بیشتر می شود.
وسواس تا میزان قابل تحملی در بسیاری از افراد وجود دارد و به صورت تردید، نداشتن تمرکز، کم خوابی و… ظاهر می شود.
گاهی اوقات کودکان هم دچار وسواس می شوند که معمولا” علائم آن رفتارهای پرخاشگرانه، تکرار کلمات و یا لجبازی با اطرافیان است.
عوامل تاثیرگذار بر وسواس
افراد مبتلا به اختلال وسواس به دلیل موفق نبودن در بسیاری از کارهایشان به مرور زمان دچار تردید و تزلزل می شوند و علائمی چون اضطراب، تشویش و فقدان اعتماد به نفس در آنها افزایش می یابد.
عوامل هیجانی موثر(خشم های فروخورده شده، عوامل ایجاد افسردگی...
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
ادامه مطلب ...ازاختلال دو قطبی با عنوان افسردگی شیدائی نام برده میشد.
همانگونه که از نام قبلی استنباط میشود کسی که دچار اختلال دوقطبی است دچار نوسانات خلقی شدید میباشد.این نوسانات معمولا هفته ها یا ماها طول میکشد و با انچه مردم عادی در زندگی روزمره تجربه میکنند بسیارمتفاوت است.
خلق افسرده: احساس شدید افسردگی
خلق شیدا: احساس شادمانی بسیار و ناامیدی
خلق مختلط: به عنوان مثال خلق افسرده همراه با بیقراری و فعالیت بیش از اندازه ناشی از شیدائی.
شیوع اختلالات دو قطبی:
در حدود یک نفر از هر ۱۰۰ بزرگسال در طول زندگی خود دچار این اختلال میگردد. معمولا این اختلالات بعد از سنین نوجوانی اتفاق میافتد. در سنین بالاتر از ۴۰ سال این اختلالات غیر معمول است. مردان و زنان به یک اندازه در معرض ابتلا به این اختلالات قرار دارند.
انواع اختلال دو قطبی
اختلال دو قطبی نوع ۱
حد اقل یک دوره خلق شیدا به مدت یک هفته وجود دارد.اگرچه بیشتر مبتلایان دوره افسردگی را هم تجربه میکنند ولی بعضی از انها فقط دوره شیدائی را تجربه میکنند.
دوره های شیدایی بدون درمان بین ۳ تا ۶ ماه به طول میانجامند.دورههای افسردگی در صورتی که مداوا نشوند ۶-۱۲ ماه ادامه پیدا میکنند.
اختلال دو قطبی نوع ۲
در این نوع بیش از یک دوره افسردگی شدید وجود دارد. در صورتی که شدت خلق شیدایی کم است. این نوع به نام شیدائی خفیف (Hypomania) نامیده میشود.
اختلال دو قطبی با تناوب سریع
در این دسته بیش از ۴ بار نوسان روحی در طول یکسال وجود دارد. این نوع در حدود ۱۰ درصد افراد مبتلا به اختلالات دوقطبی دیده میشود و میتواند با هر کدام از انواع ۱ یا ۲ همراه باشد.
اختلال خلق ادواری (Cyclothymia)
در این نوع شدت نوسان خلق به اندازه اختلال دوقطبی نیست، اما میتواند زمان طولانی تری ادامه یابد. این حالت میتواند منجر به اختلالات دو قطبی گردد.
علل اختلالات دوقطبی
دلیل قطعی برای این اختلالات شناخته نشده، اما تحقیقات نشان میدهد که:
اختلالات دوقطبی منشائ ارثی دارد. به عبارتی ژنها بیشتر از تربیت در این اختلالات موثرند.
ممکن است مشکل فیزیکی در قسمتی از مغز که کنترل حالات روحی را به عهده دارد عامل این اختلالات باشد. به این دلیل
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
ادامه مطلب ...رشد کودکان و نوجوانان فرایندی پیچیده و چند بعدی است که برخی از ابعاد آن قابل سنجش و اندازه گیر هستند. یکی از مهمترین ابعاد رشد کودک، رشد هوش است که نظیر رشد هیجانی در طی یک فرایند حساس و ظریف و از طریق تسهیلات محیطی و موهبت های فطری تحول می یابد. علاوه بر یادگیری در درون خانواده و متغیرهای فرهنگی و اجتماعی دیگر، تحصیلات رسمی کودک در مدرسه برای افزایش توان بالقوه عملکرد او در زندگی کاملاً ضروری است. کودکی که نتواند به اندازه کافی و مناسب از آموزش رسمی مدارس استفاده کند در زندگی با مشکل مواجه خواهد شد. خوشبختانه امروزه شناخت دقیقی از چگونگی رشد هوش و شناخت کودکان وجود دارد. نمره های 85 و بالاتر از آن در آزمونهای استاندارد هوش نشان دهنده هوش عادی هستند. نمره های کمتر از 71 نشان می دهند که کودک با برخی از محدودیتها و عقب ماندگی ها در عملکرد هوشی خود مواجه هست. نمره های بین 70 تا 84 نشان دهنده هوش مرزی یا دیرآموزی می باشند. واضح است که کودکان دیرآموز بر اساس نمره آزمون هوش، جایگزینی آموزشی و روشهای آموزشی تعریف می شوند. این کودکان در عملکرد رفتارهای انطباقی ضعیف بوده و نه تنها در معرض خطر شکست تحصیلی قرار دارند بلکه از نظر بهداشت روانی نیز در مخاطره قرار دارند. از طریق آزمونهای استاندارد، علائم و نشانه های رفتاری ، شناختی و عاطفی می توان این دانش آموزان را شناسایی نمود. این کودکان عقب مانده نیستند اما دارای ویژگی های خاصی هستند. یادگیری این کودکان دیرتر صورت می گیرد و اصطلاحاً کندآموز هستند. نمره های آنها در مدرسه ضعیف است و ممکن است در بعضی از کلاس ها مردود شوند. این کودکان رفتارهایی دارند که منعکس کننده توجه و تمرکز ضعیف، تاًخیر و کندی در پاسخدهی، گرایش به سوی فعالیتهای عینی و ابتدایی، اختلاهای عمومی، بیش فعالی، تکانشی بودن، تحمل کم در برابر ناملایمات و محرومیت ها، نوسانات خلقی، عواطف ابلهانه، دلتنگی، خشم، ترس و پایین بودن اعتماد به تفس آنها می باشد. این کودکان بسیاربی تجربه به نظر می آیند. با این همه، این دانش آموزان به آسانی از سوی متخصصان و پزشکان تشخیص داده نمی شوند. بیشتر اوقات کودکی که دارای اختلال بیش فعالی/کمبود توجه و یا اختلال یادگیری تشخیص داده می شود دارای یک شرط اساسی هوش مرزی است که با مشکلات شدید توجه و تمرکز مشخص می شود. معمولاً مشکلات عاطفی و رفتاری نیز به مشکلات تحصیلی این کودکان اضافه می شود. تشخیص دشوار و اکثراً نادرست موجب می شود که مداخلات به نتایج ضعیفی منجرشوند و یا گاهی اختلالات بیشتری برای کودک ایجاد کنند. مشکلات تحصیلی کودکان دیرآموز ;این کودکان بیشتر در درسهای ریاضیات و فارسی با مشکل مواجه می شوند. نتایج امتحانی آنها از سایر همکلاسانشان کمتر است. نتایج ممکن است آنقدر ضعیف باشد که آنها را به کلاس و پایه پایین تر منتقل کنند. کلاس اول و دوم ابتدایی برای این دانش آموزان بسیار دشوار است اما بعد از کسب مفاهیم لازم و در کلاسهای سوم و چهارم مشکلات کمتری دارند. این کودکان در کلاس اول، در شناخت و تشخیص حروف، خواندن درس و یا درک معنای چیزی که خوانده اند مشکل دارند. بسیاری از آنها تمایلی به نوشتن دیکته نشان نمی دهند و
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...